یاشاسین باغیمسیز آذربایجان

YAŞASİN TAM BAĞIMSIZ AZƏRBAYCAN

یاشاسین باغیمسیز آذربایجان

YAŞASİN TAM BAĞIMSIZ AZƏRBAYCAN

آذربایجانی ها در ایران کنونی

متن سخنرانی حسین انور حقیقی نماینده ی جنبش فدرال دمکرات آذربایجان در کنفرانس "مسئله‌ ملیتها و دمکراسی در ایران" در شهر فرانکفورت آلمان فدرال

آذربایجانی ها در ایران کنونیخانمها و آقایان محترم!
در آغاز می خواهم به نام جنبش فدرال دمکرات آذربایجان از توجه شما به مسئله ملیتها ودمکراسی در ایران امروز تشکر کنم.
ایران یک کشور چند ملیتی است که از تورکها یا آذربایجانیها، فارسها، کردها، لرها، تورکمنها، بلوچها و عربها تشکیل شده است. تورکها بزرگترین ملیت یا گروه اتنیک محروم از حقوق سیاسی وفرهنگی خویش در ایران هستند.
بعد از آمدن اسلام در قرن هفتم میلادی تا بر آمد خاندان پهلوی، تورکها ببش از هزار سال سرنوشت سیاسی ایران را رقم زده اند. در این دوران خاندان های پر قدرت وبا نفوذی همچون صفویان (1501-1722) بوجود آمدند. در دربار، خاندان های اشرافی و ارتش به تورکی صحبت می شد.
در نتیجه جنگهای اول و دوم ایران و روس (1804 الی 1813 و 1826 الی 1828) ایران مناطق گرجستان، ارمنستان و بخش شمالی آذربایجان را ازدست داد. آذربایجان به دو قسمت شمالی وجنوبی تقسیم شد. رود ارس که به مثابه خط مرزی است همچنین سمبل جدایی ملت آذربایجان می باشد.

آذربایجان و مرکزش تبریز به خاطر موقعیت تاریخی و ژئوپلیتیک مرکز جنبش های نو، سکولار، مدرن و دمکراتیک سده نوزده و اوایل سده بیست بوده است.

آذربایجانی ها پیشگامان جنبش مشروطه (1906 الی 1909) بودند. قیام تبریز به رهبری ستار خان دستاورد های انقلاب مشرطیت را از دست برد محمد علی شاه مستبد قاجار نجات داد.

یکی از دستاوردهای انقلاب مشروطه شناسائی محدود حق خودمختاری مناطق ملی و تصریح آن در قانون اساسی مشروطه تحت عنوان انجمن های ایالتی و ولایتی بود که هیچگاه پهلوی ها اقدامی برای اجرای آن نکردند.
لاکن در سالهای 1945/1946  جنبش های دموکراتیک در آذربایجان و کردستان این حقوق را مطالبه کرده و به مرحله عمل در آوردند. با تکیه بر این حقوق قانونی بود که شیخ محمد خیابانی دولت آزادیستان
را بنا نهاد که با شرکت موثر رضا خان (رضا شاه پهلوی بعدی) به شکل وحشیانه ای سرکوب شد.

اغلب روشنفکران مشروطه از آنجمله برخی از آذربایجانیها خواستار ساختن دولتی ملی مبتنی بر یک ملت و یک زبان(زبان فارسی) بودند. آسیمیلاسیون ملل غیر فارس بویژه آذربایجانی ها در دستور روز بود. گر چه در قانون اساسی مشروطه سخنی از زبان فارسی به مثابه تنها  زبان رسمی نبود علارغم آن زبان تورکی آذربایجانی در مدارس و ادارات ممنوع شد.

تبعیض ملی نتایج دامنه داری در آموزش و فرهنگ، توسعه اقتصادی مناطق و نهایتا در درصد اشتراک در قدرت سیاسی، نظامی و آقتصادی دارد. آذربایجان که اولین مدرسه مدرن در ایران در آنجا تاسیس شد حالا در مراتب آخر آمزش ما بین استانهای دیگر قرار دارد.

در جنگ جهانی دوم متفقین ایران را اشغال کردند و رضا شاه را مجبور به استعفا و ترک ایران کردند. از این زمان تا سقوط مصدق توسط کودتای انگلیس آمریکائی 28 مرداد(19 آگوست 1953) دوره 12 ساله ای بوجود آمد  که در آن تا حدودی آزادیهای سیاسی محترم شمرده میشد.

 
سال 1945 جنبشهای دمکراتیک در آذربایجان و کردستان موفق به تشکیل دول ملی خودمختار در این مناطق شدند. جنبش آذربایجان که جنبشی عمیقا اجتماعی  و دمکراتیک بود در حقیقت اولین دولت ملی را در آذربایجان جنوبی بنیاد نهاد.

گرجه حضور نیروهای شوروی در منطقه پشتیبانی قابل توجهی برای این جنبش بود ولی ریشه های این جنبش را  بایستی در نارضائی اجتمائی و تبعیض و تحقیرمدام ملت آذربایجان جست. در آنجا قیامهای مسلحانه دهقانی بسیاری  علیه زمینداران انجام گرفته و یک جنبش کارگری خیلی قدرتمند وجود داشت. رژیم شوونیستی رضا شاه و سرکوب شدید تمامی خواستها و تمایلات ملی خلق آذربایجان موجب تقویت مسئله هویت ملی نزد آذربایجانیها گشته بود. برای اولین بار زنان حق رای بدست آوردند. حکومت ملی تحت رهبری میر جعفر پیشه وری به
اصلاحات   مهم اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و ملی در عرض یکسال دست زد که حکومت رضا شاه در عرض دو دهه انجام نداده بود.

پیشه وری از جمله به موارد زیر دست یافت:
سازماندهی دولت ملی-دمکراتیک و اجتماعی در چهارچوب ایران (پارلمان، قضاء ، آموزش، بهداشت، پلیس و ارتش)، رسمیت دادن به زبان تورکی آذربایجانی در مدارس و ادارات دولتی، اجرای محدود و موردی اصلاحات  ارضی ، پشتیبانی از جنبش کارگری و حمایت از اقشار ندار و زحمتکش، بر پایی دانشگاه تبریز، بنیانگذاری ایستگاه رادیوئی تبریز، اجرای موارد بیشماری پروژه عمرانی و راه و ساختمان و تامین امنیت همه شهروندان.

حکومت ملی در 28 سپتامبر 1946 به طرز وحشیانه ای سرکوب شد. حدود 2500 نفراز اهالی  کشته شدند. خیلی ها به آذربایجان شمالی( شوروی سابق) و سایر شهرهای ایران فرار کردند. به خاطر انتقام گرفتن از آذربایجانیها توسعه اقتصادی آذربایجان وسیعا به دست فراموشی سپرده شد. در نتیجه چنین سیاستی و به در اثر سایر تمایزات و تحقیرها تعداد بیشماری از آذربایجانیها به دنبال دستیابی به کار و زندگی بهتر به سایر مناطق و شهرهای صنعتی ایران و بیسش از همه به تهران مهاجرت کردند. چنانکه تهران به دومین شهر بزرگ تورک نشین دنیا (بعدازاستامبول) تبدیل شد. هم اکنون آذربایجانیها حدود نصف جمعییت تهران را تشکیل می دهند.

دوران حکومت ملی (حکومت پیشه وری) چهره آذربایجان و تا حدودی ایران را در سالهای بعدی شکل داد. اکثریت بنیادگذاران مجاهدین و فدائیان تحت تاثیر این دوران بودند.

آذربایجانیها در انقلاب 1979 نقش تعیین کننده داشتند. قیام 29 بهمن 1356 (18 فوریه 1978) تبریز ناقوس مرگ خاندان پهلوی را نواخت.

حکومت اسلامی که در آغاز هیچ علاقه ای به "ملت ایران" نداشت در سایه جنگ با عراق و در گیری روزافزون با سایر دول غربی سیاست شونیستی و فارس محور خاندان پهلوی را به سیاست خویش تبدیل ساخت.
 در انقلاب 1979 تمامی ملل و خلقهای ایران شرکت کردند. بلافاصله بعد از انقلاب خیزشهای وسیع ملی کردها ، تورکمن ها و عربها برای خود مختاری و حق تعیین سرنوشت به وقوع پیوست. همه این قیامها وحشیانه سرکوب شدند. با شروع جنگ ایران و عراق رژم خمینی بر شدت و دامنه سرکوب اپوزسین افزود.
 در فاصله ژوئن و ژوئیه 1981 روزانه صدها نفر که در میانشان حتی بچه های زیر 14 سال قرار داشتند بدون محاکمه اعدام شدند. هزاران نفر بازداشت و شکنجه شدند. تابستان 1988 هزاران زندانی سیاسی در عرض چند روز دسته جمعی اعدام شدند. آیت الله خمینی آخر سر حتی آیت الله منتظری را به خاطر اعتراض ایشان به اعدامها از جانشینی خویش عزل کرد.
        بعد از انقلاب آذربایجان از نظر اقتصادی کاملا ویران شد مهاجرت وسیع نیروی کار آزموده و سرمایه نتیجه این وضعییت بود.

تبعیض در زبان منجر به سقوط موقعیت اجتماعی ملل غیر فارس به مثابه انسانهای درجه 2 و حتی 3 در جامعه شد. اشغال روز افزون پستهای دولتی و پستهای مدیرییتی و رهبری تمامی بخشهای زندگی اجتماعی توسط فارسها نماد این وضعیت ناهنجار است.

آذربایجانیها همواره کوشیده اند با توسل به ابزار مدنی و صلح آمیز حقوق خویش را بخواهند و حرف خود را مطرح کنند. هسته مرکزی این خواستها حق تعیین سرنوشت و نیز به رسمییت شناختن زبان تورکی آذربایجانی می باشد.  کافی است آدم لحظه ای روی این مسئله درنگ کند که بیش از 25 میلیون آذربایجانی در ایران  صاحب حتی یک مه
د کودک به زبان خویش نیستند. یک مرکز پژوهش زبان تورکی آذربایجانی حتی در تبریز وجود ندارد.

با تمام وسایل تلاش میشود که به آذربایجانیها بقبولشنند که آنها همان "پارسهای قدیمی" هستند که در اثر حمله    اقوام و طوایف تورک زبان به اصطلاح "آذری" خود را از دست داده اند. این تئوری مبنای سیاست آسیمیلاسیون خاندان پهلوی بوده و امروز نیز  حکومت اسلامی آنرا به خدمت میگیرد.

از اینجا می شود به شعار " هارای هارای من تورکم"  آذربایجانیها پی برد که در قیام خرداد 1385 (مای 2006)  در اعتراض به کاریکاتور روزنامه دولتی "ایران" که آذربایجانیها را  به سوسک تشبیه میکرد.

آذربایجانیها و سایر ملل غیر فارس در ایران فریادشان برای دمکراسی ، آزادی و علیه تبعض ملی بلند است. این امر تا کنون به واسطه تمامی امکانات صلح آمیز همچون نامه های سرگشاده پیگیری شده است. حکومت اسلامی اما بدان  توجهی نمی کند. هیچ نشانی از اجرای اصل 15 قانون اساسی در چشم انداز نیست.

فعالین حرکت ملی-دموکراتیک تعقیب و باز داشت می شوند وبا سالهای طولانی زندان ، جرایم نقدی هنگفت ، شکنجه ، اعدام و قتل در خفا تهدید می شوند. موارد زیادی از کشته شدن و مرک مشکوک فعالان وجود دارد. همین اواخر 20 نفر از روزنامه نگاران و فعالین آذربایجانی در تهران بازداشت شدند و بعد از هفته ها و ماه ها با وسیقه های سنگن آزاد شدند.

آذربایجانیها در خیلی از انتخاباتهای ریاست جمهوری و مجلس عدم اعتمادشان را به حکومت نشان داده اند. در آخرین انتخابات پارلمانی مثلا تنها 30 % واجدین در انتخابات شرکت کردند. کاندیداهای حکومت حد اکثر 10% کل آرا واجدین شرایط انتخاب را بدست آوردند. در انتخابات ریاست جمهوری بر عکس 90% شرکت کنندگان در انتخابات رای شان را به کاندیدایی دادند که خواستهای ملی آذربایجانیها را تا حدودی تائید میکرد.

خانم ها و آقایان!
ما  بر این باوریم که تنها یک دولت  دمکراتیک و فدرال و قانون اساسی
مدرن ومنطبق با واقعیت ائتنیک ایران می تواند پاسخگوی مسائل مربوط به دمکراسی واقعی، ملیتها و برابری اقوام در ایران باشد. ما معتقدیم که به رسمیت شناختن و به عمل آوردن حقوق ملیتها جنبه مهمی از دموکراتیره کردن ایران میباشد. زبانهای تورکی آذربایجانی، کردی ، بلوچی ، تورکمنی و عربی در کنار زبان فارسی به مثابه زبانهای رسمی شناخته شوند.
حکومت اسلامی رژیمی است توتالیتر-تئوکراتیک که قانون اساسی آن ظرفییت چنین خواستهایی را ندارد. آنچه که اکنون بر ایران حاکم است دولتی است مونو اتنیک و تک ملیتی. این دولت باید به دولتی ملتی اتنیک و چند ملیتی تبدیل شود. این امر اما نه تنها از جانب رژیم بلکه از طرف روشنفکران و سیاسییون فارس زبان به مثابه جدایی طلبی فهمیده شده و بر خورد می شود.

خانم ها و آقایان!
ما بر این باوریم که روند دموکراسی در کشورهایی همچون ایران تنها از طریق نیروهای خود و انکشاف داخلی به ثمر می نشیند. به نظر ما اتحاد  جنبشهای زنان ، کارگران ، کارمندان ، جوانان، دانشجویان و روشنفکران با جنبش ملیتها و اقوام به همراه تعمیق و اغنای جنبش ملیتها در زمینه برابری زنان و مردان و عدالت اجتماعی راه به سوی آزادی و دموکراسی را هموار میکنند. نمونه های  عراق و افغانستان نظر ما را اکیدا تایید می کنند. 

 

سایت تریبون

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد