منبع سایت آچیق
(1)
یادی عزیز
و بادى سبز
که چادر زنان را از سرشان مى رباید
تو هنوز
در همانجائى
که بیست و پنج سال پیش در آن کوچه تبریز بودى
چادر
ماهئى است
که اندام یونس را بلعیده است
(2)
مردم من
با صمیمیت دعا خوانده اند
با صمیمیت
تفنگ
بدست گرفته جنگیدهاند
تفنگ
سالها
در دستشان بوده سالها
اگر
اکنون
سکوت کردهاند بیمى
نیست
زیرا
وقتى که بلند شوند به درخت هاى بلند بهار
خواهند مانست
که شکوفه مى کند
گل مى کند
و میوه هایى
بدرشتى
قلب هم مى دهد
با صمیمیت
(3)
نیمه شب
بر بالاى تپه
در قهوه خانه
من و
رفقایم
عسل سبلان
خوردیم
به پارس سگ هاى
دهکده
گوش دادیم
شعر خواندیم
و از زندان
حرف زدیم
گریه قهوه چى
حرف ما را
قطع کرد
او به چهچه آوازه خوان ترکى
گوش مى داد
که مثل
صداى دور دست یک رودخانه بر موج هاى نسیم
مى آمد
ما دیگر
حرفى
نزدیم
(4)
صبحش
چون نان برشته را ماند، تبریز
ظهرش
به کباب برّه مى ماند، تبریز
با قطره خون داغ بر پهلویش
عصرش
ودکاى یخ است مى سوزاند
آنگونه که تو
فریادکشان به خانه مى آیى
و نیمه شبش
انگار زنى است چون بالش قو
نگذاشته سر بر آن، مى خوابى
بیدار شوى
تبریز فصول نور را
مى ماند
(5)
پیشانى بلندت بلند تر باد اى شهر
که نخستین انقلاب شرق را
بر بازوان بلندت بند کردى
اى جهت حرکت
اى ادامه من
اى ریشه من
آفتاب
درست از سینه تو مى روید
من حتى گورستان هایت را هم دوست دارم
(6)
از تو که حرف مى زنم
کاغذم تمام مى شود
کاغذى دگر به من بده
وسعتش به قدر آسمان
تا که از تو باز
حرف هاى دیگرى زنم
(7)
زیستن کنار تو
زیستن کنار آفتاب نیست
برتر است
دور زیستن
از کنار تو
عین دوزخ است، بل که
بدتر است
خواهر کدام شهرى اى بهشت من
تا که شعر خویش را نثار زنوان او کنم ؟
(8)
مردى با قفس رنگین قنارى ها
ازکنار موسیقى نام تو میگذرد
) نامم را صدا بزن نامم را صدا بزن)
در دالان مظفریه
ابریشم قالى دیوانه شده
سکوت را شکسته، حرف مى زند
تو زبان تصاویر ابریشمى
) نامم را صدا بزن نامم را صدا بزن)
در راسته کوچه
زنى شیر آب را باز کرد
هرگز آب به این سرعت در سطل نریخته
( نامم را صدا بزن نامم را صدا بزن )
گردن و کوهان شتر
از بالاى دیوار دیده مى شود
شترهاى بلند، دیوارهاى کوتاه
( نامم را صدا بزن نامم را صدا بز)
چشم هاى عسلى دخترانت
حتى دیوارهاى کاهگلى را هم شیرین کرد
( نامم را صدا بزن نامم را صدا بزن )
اسبى که شیهه مى زند
برادر من است
طاوسى که از کوچه مى گذرد
خواهر من
( نامم را صدا بزن نامم را صدا بزن)
ساطور
استخوانهاى شیشک را خرد کرد
لقمهاى از آن گوشت بمن مسکین دهید
( نامم را صدا بزن نامم را صدا بزن)
شیر ماهى هامان در میدانچه
کشتى مى گیرند
زنان به بازوهاى آنان مى اندیشند
( نامم را صدا بزن نامم را صدا بزن )
ارک
قطورترین کتاب جهان است
که در برابر ما
عمودى ایستاده است
تاریخ تویى
( نامم را صدا بزن نامم را صدا بزن)
در کنار رودخانه
مردى
با پدر زنش مى آید
با زنش مى آید
با پدرش مى آید
با پسرش مى آید
با مادرش مى آید
با دخترش مى آید
قوم من دارد از پلههاى انقلاب بالا مى رود
نامت پر ستاره تر باد اى تبریز !
( نامم را صدا بزن نامم را صدا بزن )
(9)
سپیده هاى شکفته
و بلبلان بلورین
و فقر، فقر تبهکار
تناقضى
که دور صورت تو
چو ماه نیم گرفته مدام مى چرخد
زنى جوان را مانى
رعنا
زیبا
که ژنده جامه مى پوشد بدور اندامش
چقدر این مثل توده صادق است اینجا
به گنج خفته به ویرانى مانى
(10)
رفیق
شهر
و تنها شهر،
براى من !
اطاق کوچکى آنجاست
به کوچه هاى دراز و قدیم و پیچاپیچ
من اولین غزلم را
در آن اطاق نوشتم
نگاه دار برایم اطاق کوچک را
و گرنه گور عمیقى بکن
درون سینه سرخت
ببین جنازه شاعر
بدوش
جماعت کلمات
و برگزیده ترین شعرهایش مى آید
رفیق !
شهر !
و تنها شهر،
براى من !
"شعرهای تبریز" براهنی در سالهای قبل از انقلاب به زبان فارسی نوشته شده اند و تاکنون در جائی منتشر نشده اند.
آنا گولدور، بیر گون سولار
آنا دیلى شیرین اولار
بیزیم تورکو شیرین دیلدیر
خوش صدالى، زنگین دیلدیر
دیل گونشدیر، ایشیق ساچار
آزادلیغا قاپى آچار
یادین دیلى بویوندوروق
بیر گئچیددیر بوروق بوروق
بویوندوروق خالقى بوغار
گئچیدلرده قولدور سویار
قوى یادلاشسین سئناتورلار
خالقى سویان تاجیر، توججار
یالتاق شاعیر یولون آزسین
تکجه فارسى غزل یازسین!
حبیب ساحیر-تئهران-1344-1357
صمد وورغون
ایران ایرتیجاعچیلارى آذربایجان دیلینده اولان کیتابلارى وحشیجه سینه یاندیریرلار.
مرتجعین ایران، کتابهاى آذربایجانى را با وحشیت به آتش کشیدند.
جللاد! سنین قالاق قالاق یاندیردیغین کیتابلار
مین کمالین شؤهرتى دیر، مین اوره یین آرزیسى...
بیز کؤچه ریک بو دونیادان، اونلار قالیر یادیگار.
هر ورقه نقش اولونموش نئچه اینسان دویغوسو
مین کمالین شؤهرتى دیر، مین اوره یین آرزیسى...
یاندیردیغین او کیتابلار آلوولانیر... یاخشى باخ!
او آلوولار شؤعله چکیب شفق سالیر ظولمته...
شاعیرلرین نجیب روحو مزاریندان قالخاراق
آلقیش دئییر عئشقى بؤیوک، بیر قهرمان میللته.
او آلوولار شؤعله چکیب شفق سالیر ظولمته...
جللاد! منیم دیلیمده دیر بایاتیلار، قوشمالار
دئ، اونلارى هئچ دویدومو سنین او داش اوره یین؟
هر گرایلى پرده سینده مین آنانین قلبى وار...
هر شیکسته م اؤولادى دیر بیر موقددس دیله یین
دئ اونلارى هئچ دویدومو سنین او داش اوره یین؟
سؤیله سن مى خور باخیرسان منیم شئعیر دیلیمه؟
قوجا شرقین شؤهرتى دیر فوضولى نین غزلى!
سن مى «ترک خر» دئییرسن اولوسوما، ائلیمه؟
داهیلره سود وئرمیشدیر آذربایجان گؤزه لى...
قوجا شرقین شؤهرتى دیر فوضولى نین غزلى!
جللاد! یانیب اود اولسا دا، کوله دؤنمه ز آرزیلار،
طبیعتین آنا قلبى قول دوغمامیش اینسانى!
هر اوره یین اؤز دونیاسى بیر سعادت آرزیلار
قانلار ایله یازیلمیشدیر هر آزادلیق دستانى...
طبیعتین آنا قلبى قول دوغمامیش اینسانى!
ازل باشدان دوشمنیمدیر اوزو موردار قارانلیق...
هر تورپاغین اؤز عئشقى وار، هر میللتین اؤز آدى
کاییناتا ده ییشمه رم شؤهرتیمى بیر آنلیق
منم اودلار اؤلکه سینین گونش دونلو اؤولادى!
هر تورپاغین اؤز عئشقى وار، هر میللتین اؤز آدى!
نه دیر او دار آغاجلارى، دئ، کیملردیر آسیلان؟
اویونجاق مى گلیر سنه وطنیمین حاق سسى؟
دایان!... دایان!... اویاق گزیر هر اوره کده بیر آسلان
بوغازیندان یاپیشاجاق اونون قادیر پنجه سى
اویونجاق مى گلیر سنه وطنیمین حاق سسى؟
جللاد! سن مى، دئ، قیریرسان فداییلر نسلینى؟
میللتیمین صاف قانى دیر قورد کیمى ایچدییین قان!
زامان گلیر... من دویورام اونون آیاق سسینى
شهیدلرین قییام روحو یاپیشاجاق یاخاندان
میللتیمین صاف قانى دیر قورد کیمى ایچدییین قان!...
بیر ورقله تاریخلرى، اوتان منیم قارشیمدا
آنام تومریس کسمه دى مى کئیخوسرووون باشینى؟
کوراوغلونون، ستتارخانین چلنگى وار باشیمدا
نسیللریم قویمایاجاق داش اوستونده داشینى
آنام تومریس کسمه دى مى کئیخوسرووون باشینى؟
سور آتینى، دؤرد نالا چاپ! مئیدان سنیندیر ... آنجاق
من گؤروره م آل گئیینیب گلن باهار فصلینى...
قوجا شرقین گونسشى دیر یاراندیغیم بو تورپاق
من یئتیردیم آل بایراقلى اینقیلابلار نسلینى
من گؤروره م آل گئیینیب گلن باهار فصلینى!
١٩٤٧- ١٣٢۵
ترجمه فارسى:
جلاد کتابهایى که تل تل مى سوزانى
شهرت هزار کمال و آرزوى هزار دل است.
ما از این دنیا کوچ مى کنیم و آنها یادگار مى مانند
در هر ورقش چه احساسهاى انسانى نقش بسته است
شهرت هزار کمال و آرزوى هزار دل است
کتابهایى که مى سوزانى شعله مى کشند، درست نگاه کن!
شعله ها تاریکى را روشن مىسازد
ارواح نجیب شعرا از قبرها برمى خیزند
و به ملت قهرمانى که عشق بزرگى دارد آفرین مى گویند
شعله ها تاریکى را روشن مى سازد
جلاد بایاتى ها و قوشماها در زبان من است
بگو دل سنگت آنها را هیچ احساس کرد؟
در پرده هر گرایلى دل هزار مادر نهفته است
هر شکسته ام فرزند آرزوى مقدسى است
بگو دل سنگت آنها را هیچ احساس کرد؟
بگو ببینم تو به زبان شعر من با حقارت مى نگرى؟
غزل فضولى شهرت شرق پیر است
آیا تو به ایل و ملت من ترک خر مى گویى؟
زیباى آذربایجان به داهیها شیر داده است
غزل فضولى شهرت شرق پیر است.
جلاد آرزوها اگر بسوزند و آتش شوند خاکستر نمى شوند
مادر طبیعت انسان را بنده نزاده است
دنیاى هر دلى در آرزوى سعادتى است
داستان هر آزادى را با خونها نوشته اند
مادر طبیعت انسان را بنده نزاده است.
تاریکى زشترو از روز ازل دشمن من است
هر خاکى عشقى و هر ملتى نامى دارد
شهرت خودم را با تمام کاینات عوض نمى کنم
منم فرزند آفتاب پوش دیار آتش ها
هر خاکى عشقى مخصوص خود و هر ملتى نامى دارد
آن چوبه هاى دار چیست، بگو چه کسانى را به آنها مى آویزند؟
صداى حق وطنم را بازیچه پنداشته اى؟
بایست، آگاه باش، در هر دلى شیر آگاهى است
که پنجه توانایش گلویت را خواهد فشرد
نداى حق وطنم را بازیچه مى پندارى؟
جلاد بگوببینم تو نسل فدائیان را بر مى اندازى؟
خونى که مانند گرگ مى خورى خون صاف ملت من است
زمان مى رسد، صداى پایش را مى شنوم
روح قیام شهیدان گلویت را خواهد فشرد
خونى که مانند گرگ مى خورى خون صاف ملت من است
تاریخ را ورق بزن و از من شرم کن
مادرم تومریس مگر سر کیخسرو را نبرید؟
تاج گل کوراوغلو و ستارخان بر سر من است
مادرم تومریس مگر سر کیخسرو را نبرید؟
١٩٤٧
جنبش فدرال – دموکرات آذربایجان
در آستانه طوفان
دوره چهارساله ریاست جمهوری احمدی نژاد، با تشدید یک چالش درونی و بین المللی بی سابقه ای در حیات سی ساله جمهوری اسلامی همراه بوده است .
عوامل مؤثر در چالش درونی را می توان در سه محور مهم سیاسی ، اقتصادی و فر هنگی خلاصه کرد .
دوره چهار ساله احمدی نژاد ، هم با گسترش مبارزات ملیت های غیر فارس ، با اعتلای هرچه بیشتر مبارزات زنا ن و نیز اولین حرکت های مستقل و آگاهانه معلمین و کارگران از یکسو ، و نیز با سرکوب هرچه بیشتر فاشیستی آنان ، بستن مطبوعات ، افزایش سطوح متفاوت سانسور ، تصقیه مراکز آموزشی و فرهنگی از عناصر مخالف و جایگزینی آنها با افراد بی مایه و بی کفایت ، فشار هرچه بیشتر مدنی در ادارات بر زنان ، و گسترش بی سابقه سرکوب در حوزه زندگی مدنی ، بویژه علیه جوانان توآم بوده است ، که میتوان آنرا " مرحله جدید انقلاب فرهنگی " خامنه ای-احمدی نژاد نامید.
از نظر اقتصادی، حیف و میل های لجام گسیخته در آمد های نفتی ، برغم افزایش قیمت نفت تا مرز 150 دلار ، که رکورد قیمت نفت درجهان بشمار میرفت ، و اختصاص هرچه بیشتر آن به ارگان های سرکوب ، تشدید تحریم های اقتصادی بدلیل سیاست های تحریک طلبانه جمهوری اسلامی در منطقه و جهان ، و فرار شتابان سرمایه ها ازکشور ، کارکرد فعالیت های اقتصادی را بصورت بی سابقه ا ی مختل کرده و اقتصاد ایران را در آستانه یک ورشکستگی کامل قرار داده است . این امر بنوبه خود ، موجب افزایش دلالی بجای فعالیت مولده ، ، بستن کارخانه ها ا وفزایش بیکاری ، افزایش تورم و گرانی، کاهش سطح زندگی مردم و افزایش فقر انجامیده است ، که بر دامنه نار رضائی مردم در این دوره افزوده است.
در واقع ، اگر دوره خاتمی ، بر سرخوردگی و یاس همگانی از امکان اصلاحات منتهی گردید ، سیاست های دولت احمدی نژاد ، بر خشم همگانی و فشرده تر کردن ابرهای متراکم نارضائی علیه دولت و حامی ولایت فقیه او دامن زد. فضای زندگی سیاسی ایران ،آ مادگی تبدیل هر جرقه ای ، به انفجار بزرگی را پیدا کرد.
در این دوره ، در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ، تحول مهم دیگری نیز بوقوع پیوست. دولت سایه ای که در دوره خاتمی ، هویت موازی و تهدید کننده خود را نشان می داد و قتل های زنجیره ای و حمله به کوی دانشگاه و دستگیری پاره ای از چهره های اصلاح طلبان ، و یا رفتن تا پای ترور حجاریان ، نمونه های بارز آن بود ، با روی کار آمدن اجمدی نژاد ، توانست بوروکراسی دولتی را تماما در تصرف خود در آورد. در واقع ، دولت سایه و بوروکراسی رسمی ، در دوره احمدی نژاد برهمدیگر منطبق گردیدند.
یکی از وجوه متمایز کننده جمهوری اسلامی ، خصلت ایدوئولوژیک آنست که خود را در سلطه دستگاه روحانیت بر دستگاه سیاسی نشان میداد. روحانیت در دوره بعد از انقلاب ، همان نقش مشابه احزاب کمونیستی در کشورهای سوسیالیستی و یا حزب نازی در آلمان را با وجود دو دنیای متفاوت ایدوئولوژیک خود ، بر عهده داشت. از سوی دیگر ، خصلت مبتنی بر " رهبری" و " ملیشیای نظامی" که آفریده خود روحانیت بود،هیولای سرکوبی را پرورش داد که در طول سی سال گذشته فربه تر شده و میل به گریز از کنترل سیاسی روحانیت پیدا کرد و بتدریج هویت و منافع متمایز خود را نشان ظاهر ساخت. این یک تحول مهم در سطح ساختار سیاسی بود.
در تاریخ جدید سیاسی ایران ، حتی در دو دوره کودتای سلطنتی ، سیاست و بوروکراسی سیاسی خود را بر ماشین نظامی تحمیل می کرد و نیروی نظامی ، نیروی منفعل و وابسته ای بود. این وضعیت اکنون دگرگون شده است.
تناقض تبدیل دولت سایه که مشخصه بر جسته آن ترکیب رهبری و میلیشای نظامی از یکسو ، و رهبری مبتنی بر روحانیت که به اشرافیت مالی و طبقاتی در ایران تبدیل شده است از سوی دیگر،زمینه ساز یک شکا ف جدی در سیستم رهبری سیاسی در ایران است. انتخابات می رفت که به این شکاف ، یک رویا روئی و جنبه علنی بدهد ، که بی شباهت به " شب خنجر های دراز" در دوره نازی ها و تصفیه های خونین آن نیست.
یکی از مشخصه های دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد ، به میدان آمدن آشکارتر سه جنبش مشخص و با هویت و خواسته های مشخص خود بود که می توان آنرا به خود آگاهی و خروج از مدار گنگ انحلال خواسته ها از شعار وهم آلود " همه با هم "نسبت داد :
1-جنبش ملیت ها در مناطق غیر فارس بلوچستان ، اهواز ، کردستان و آذربایجان ، با فواصل زمانی اندک ، واقعیت مساله ستم ملی در ایران را بشکل بارزی وارد صحنه سیاسی ایران کرد ، که خیزش همزمان سی شهر در آذربایجان در خرداد 1385 ، شاخص ترین و قدرتمند ترین آنها بود. کشتار و سرکوب خشن این جنبش ها ، غالبا با بی اعتنائی و نگاه توام با سوء ظن روشنفکران و سیاستمداران فارس همراه بود. این امر ، بیک فاصله گیری حسی بین مرکز و مناطق غیر فارس انجامیده است و جنبش های مناطق ملی را بیک نوع بازگشت بخود و بازبینی رابطه خود با مرکز بر انگیخته است. شعار همگانی " هارای هارای من ترکم " در شهر های آذربایجان، نه فقط بیان خشم آگین یک هویت متمایز ، بلکه وجود این فاصله را نیز نشان می دهد. زیرا در تعریف روشنفکران فارس از دموکراسی ، حقوق بشر و آزادی های سیاسی و حق تشکل و احزاب ، و حقوق فرهنگی و زبانی مذهبی ملیت های غیر فارس که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می دهند ، جائی ندارند.
2-جنبش کارگران و معلمین برای حقوق صنفی خود ، مانند هر خواست دموکراتیک دیگری با واکنش سرکوب گرانه خشن مواجه گردید. حتی تقاضای افزایش دستمزد ، با پاسخ گلوله و دستگیری های و سیع و بازداشت های غیر قانونی همراه بوده است. از ویژگی های جنبش کارگری این بود که بدلیل نداشتن تشکال های صنفی لازم ، همدلی بخش های بزرگ کارگری را بر انگیزد.
3-جنبش زنان ، اگرچه بعد از دوره انقلاب ، یکی از مداوم ترین حرکت های دموکراتیک در جامعه بود ، لیکن بدلیل نداشتن تشکل فراگیر خود ،برغم همدلی اکثریت زنان ، هرگز نتوانسته بود بخش مهمی از زنان را به حیطه منازعه رودرو با رژیم در جامعه بکشاند. با اینهمه ، جنبش زنان ایران ، بی همتا ترین و آگاه ترین حرکت زنان در کل خاورمیانه و تمام کشورهای اسلامی بشمار می رود. وجود یک نظام سیاسی آشکارا زن ستیز که از یک آپارتاید رسمی جنسی طرفداری می کند و آنرا در هاله ای از ایدوئولوژی اسلامی عهد حجر و قوانین نابرابر مبتنی بر نابرابری جنسی در حقوق پوشانده است ، خود به محرکه نیرومندی در بین زنان به مبارزه با این نابرابری ها دامن زده است. کمپین یک میلیون امضاء ، خود نشان دهنده این آگاهی در بین زنان ایران است. مشارکت زنان چه در دوره انتخابات و در حرکت توده ای آنان ، در عمل مهر خود را بر تحولات دموکراتیک ایران زده است و نماینگر این واقعیت است که بدون بر آوردن این خواسته ها ، دموکراسی مضمون واقعی نخواهد داشت . زنان ایران ، روز به روز به درک این واقعیت نزدیک می شوند که وجود یک نظام ایدوئولوژیک مذهبی ، که نابرابری حقوقی زنان مؤلفه ای از این ایدوئولوژی را تشکیل می دهد ، ناساز است.
انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ، نتوانست و نمی توانست از تاثیر این سه جنبش ، خود را کنار نگهدارد .هم حرکت های مناطق ملی غیر فارس وهم جنبش کارگری و جنبش زنان ، در آستانه انتخابات ، خواسته های مستقل خود را عنوان ساختند بی آنکه از کاندیدای مشخصی حمایت کنند. بویژه ، مساله ملی با توجه به حساس بودن خود که گردانندگان رژیم از طرح آن همواره طفره می رفتند ، باجبار به گفتمان مباحثات انتخاباتی تبدیل گردید. این تنها به ببرکت یک جنبش توده ای می توانست به گفتمان سیاسی در آستانه انتخابات تحمیل شود.
انتخابات ریاست جمهوری برغم غیر آزاد و غیر دموکراتیک بودن خود ، بیک زمین لرزه سیاسی و اجتماعی بی سابقه ای تبدیل گردید. دومشخصه اصلی ، زمینه های این زمین لرزه را فراهم کرد: شکافی عمیقی که در دستگاه سیاسی جمهوری اسلامی شکل گرفته بود ، و وارد شدن توده ای مردم بعنوان داور و مدعی در این منازعه. تردیدی نیست که ایستادگی شخصی موسوی ، نقش یک کاتالیزور در این تحول ناگهانی راایفاء کرد و روشن نیست که اگر بجای موسوی ، فردی مثل خاتمی بود ، باز این حرکت برهمین صورت پیش می رفت. فرآیند تحول ، بمرور ، دوکاندیدای موسوی و کروبی را که از مهره های اصلی رژیم بودند ،در رویاروئی با جناح ولایت فقیه و بازوی سرکوب آن ، یعنی سپاه و بسیج قرار داد. بقای سیاسی و حتی امنیت شخصی آنان از این ببعد ، به نزدیکتر کردن خود بمردم وابسته خواهد بود .در غیر اینصورت ، توسط نیروی رقیب حذف خواهند شد.
از زمان انقلاب ببعد، هیچ حادثه ای باندازه انتخابات ریاست جمهوری ، مردم را بصحنه سیاست نکشانده بود. ولی مردم بصورت یکدستی وارد میدان مستقیم سیاست نگردیدند. می توان گفت که لایه های تهی دست مردم هنوز حمایت فعالی از جنبش اخیر مردم بعمل نیاورده اند حال آنکه لایه های متوسط شهری علیه نظام جمهوری اسلامی طغیان کرده اند.
برخلاف انقلاب بهمن 1357 ، که انفجار آتش فشانی انقلاب از مناطق خارج از محدوده آغاز گردید و بسرعت شهر ها و طبقات دیگر اجتماعی را در کام خود کشید ، موج دموکراتیک فعلی ، از نیمه بالای شهر آغاز گردیده است . شاید با تداوم حرکت ، و فرسوده شدن هرچه بیشتر نیرو های سرکوب ، معادله دگرگون شود. خرابی اوضاع اقتصادی ، میتواند به نارضائی آنان دامن بزند و توده های فقیر شهری را به واکنش جدی علیه نظام حاکم برانگیزد.
و باز برخلاف دهه 1360 که رژیم در سرکوب متحد بود ، و مخالفین حکومت اسلامی غالبا ، نه توده مردم ، بلکه افراد سازمان های سیاسی بودند ، اکنون ، رژیم در بالا و نیز درسطح روحانیت ، کاملا متشتت است ، و نیروهای مخالف آن ، نه احزاب سازمان یافته ، بلکه توده مردم ، بویژه زنان و جوانانی هستند که نه در حزبی متشکل هستند و نه بار تجربه سیاسی را بر دوش میکشند ، لیکن بعنوان یک نیروی متحد و یک صدا عمل می کند . اگر نسل گذشته ، با آرمان خواهی قدم به میدان سیاست گذاشته بود ، نسل حاضر ، از سیاست گریزی به حوزه نا خواسته سیاست وارد شده است.در واقع ، دونسل دور از هم ، از راه های متفاوت بهم نزدیک میشوند. نسل جوان ، نسل گذشته را متهم به انجام انقلابی میکرد که موجب خفقان و تحمیل زندگی سیاهی برآنان شده است. نسل جوان از انقلاب متنفر بود و میخواست از طریق یک سلسله اصلاحات به خواسته های عادی خود دست یابد. اکنون خود بناگزیر در همان راهی گام میگذارد که نسل گذشته با انگیزه و هدف های متفاوتی طی کرده بود ، و در عمل ، بخش هائی از هدف های تحقق نیافته نسل گذشته را برعهده گرفته است.
یکی از ویژگی های جنبش اخیر ، مشارکت جوانان ، و بویژه زنان در این پیکار آزادی است. در هیچ دوره ای از تاریخ و در هیچ انقلاب سیاسی و اجتماعی ، زنان این چنین در یک مبارزه مستقیم سیاسی و آگاهانه وارد نشده بودند. زنان و دختران ایران ، مهر تازه ای بر تاریخ ایران و جهان زده اند، که نه تنها بسیار ارزشمند ، بلکه بنوبه خود در خور تامل جدی جامعه شناسانه است.
همچنین ، باید بر سکوت نسبی و فاصله گیری جنبش های ملی از جنبش در تهران در درجه اول، و نیز شهر های دیگر فارس نشین نظیر اصفهان و شیراز توجه کرد. بویژه تبریز که همواره در قلب تحولات سیاسی ایران بود و ظرفیت بر انگیختن دیگر شهر های آذربایجان و برهم زدن تعادل سیاسی را دارد ، تا کنون مشارکت فعالی دراین تحول نداشته است. دلایل متفاوتی می توان بر آن ذکر کرد. مهمترین آن ای است که ملیت های غیر فارس ، هنوز هیچگونه بازتابی از خواسته های خود را در این حرکت نمی بینند و هنوز رابطه مشخصی بین خواست حقوق سیاسی و فرهنگی دموکراتیک خود و خواست عمومی دموکراتیک برقرار نساخته اند. این امر هم نقطه قوت و هم نقطه ضعف آنرا تشکیل می دهد. نقطه قوت از این نظر که این بیان شکلی از خود آگاهی است که نمی خواهد بدون خواست مشخص خود قدم در میدان بگذارد . نقطه ضعف باین دلیل که رابطه عنصر عام دموکراسی در پیشبرد هدف و خواست مشخص را که از همدیگر تفکیک ناپذیرند ،هنوز بدرستی هضم نکرده است. بی تردید ، ایدوئولوژی نژاد پرستانه حکومتگران در مرکز و بخش مهمی از روشنفکران فارس نسبت به ملیت های غیر فارس، در این زمینه مؤثر بوده است. کافی است به این نکته اشاره کنیم که خس و خاشاک نامیدن رآی دهندگان از طرف احمدی نژاد ، به طغیان مردم و روشنفکران فارس علیه وی دامن زد ، حال آنکه همان مردم و همان روشنفکران از عصیان ترک ها در آذربایجان بدلیل سوسک نامیده شدن خود از طرف ارگان دولتی همان احمدی نژاد ، متعجب بودند.شجریان گفت که او همواره با این خس و خاشاک بوده و خواهد بود. ولی کسی از این روشنفکران فارس ، خود را همراه و هموطن این سوسک نامیده شده ها اعلام نکرد. و یا از جوک پرانی های امثال خاتمی که در آستانه انتخابات و بقصد معینی منتشر گردید، انتقادی بعمل نیاورد. این ذهنیت خود نشان دهنده وجود اعتقاد به دونوع شهروند درجه یک و درجه دو در بین حکومتگران و روشنفکران فارس در ایران است.
باید اضافه کرد که درجه معینی از فاصله در مشارکت ترک ها در آذربایجان و تهران را می توان مشاهده کرد. تقریبا ، غالب ترک ها در تهران ، در این جنبش عمومی شرکت دارند ، حال آنکه در مورد ترک ها در خود آذربایجان چنین نیست. عامل فشردگی فضای سرکوب در آذزبایجان ، دسترسی آسان تر نیروی های سرکوب به فعالین و غیره ، ودستگیری های گستر ده تاحدی در این امر مؤثربوده است. ولی تمام واقعیت را منعکس نمی کند.
برای اولین بار در خارج از کشور نیز ، تقریبا همه ایرانی ها ، با وجود تعلقات سیاسی و ایدوئولوژیک خود ، همدلی فعالی با جنبش در داخل ایران نشان داده اند.تظاهرات همزمان در 108 شهر دنیا ، نمونه چشمگیری از این همبستگی بت داخل کشوراست که بنوبه خود افکار جریان ها و شخصیت های سیاسی و فرهنگی و هنری را به حمایت از خود بر انگیخته است.
با اینهمه ، هنوز خواسته های پیش از انتخابات ، خود را صفوف تظاهرات و حرکت ها بروز نساخته اند . و نیز گفتمان دموکراسی معطوف به فرا روی از ساختار جمهوری اسلامی نشده است. تعلقات اسلامی موسوی و کروبی ، ممکن است برای مدتی در این امر دخیل بوده باشد. لیکن ادامه حرکت ممکن است که خیلی چیز ها را دگرگون سازد.
آچیق
صمد
یئنی بیر پنجره
دورو بیر باخیش
اؤزونه اؤز ل
ساده لیییله سونسوز گؤزل
دورغون سولارا قارقیش
آخار چایلارا
دنیز سئوداسینا آلقیش
قالاخ قالاخ یئنی اسگی
یارامیزلا تانیش
تورپاغینا باغلی قاریش قاریش
دیلیی چاغداش بیر باریش
صمد
سؤیله دیگی هر ناغیلین قهرمانی
چنلی بئلین کور اوغلوسو
آرازین سلطانی
مغانین یارالی جیرانی
تالانان یوردونون غریب ستارخانی
ئولکه بویو بیر دردین ایتگین درمانی
گنج ایکن ده ده قورقود نفسیله
پالچیق دخمه اوخوللاردا
یوخسول اوشاقلارین وورغونو حیرانی
اؤیره نیمین، اؤیره تیمین گره کن قانی
روشدیّه سی ،باغچا بانی
صمد
آرازا قوووشاندان یئنیده ن دوغولان
سئوگیله یوغرولان
اولوسیله یاشایان
صمد
اؤز قارا گؤن ائلینه وفا بورجون
مین کره آرتی اؤده ین
ترک ائلینین ائولادینا عمی اولان
یاراتدیغی هر یئنی بوی
اوشاقلارا آغیل اولان
قیسا عومرو نیسگیللی بیر ناغیل اولان
صمد
کؤنوللرده اوجالان بیر هیکل
یخیلمایان بیر آبیده
ساوالان دوردوقجا دوران
سهندین اوره گی یاندیقجا یانان
صمد تک باشینا یاشانان آذربایجان
اسماعیل جمیلی
صابیر سایاغی
درسه گئدن بیر اوشاق
مکتبه گئتدی قوچاق
هویوخدو بیردن بیره
تب دوشدو گویدن یئره
نه دئدیلر بیلمه دی
بیلنمه دی آب نه دی
قریلدی قول قانادی
ذوقو شوقو قالمادی
بیردن اوشاق نئیله دی
اوجا سسله سؤیله دی
سن نه یامانسان آ یاد
دیلیمی آلانسان آ یاد
سنین دیلین دوزاق دیر
دیلیمی کسن پیچاق دیر
آیدین اولوبدور ائلیم
منیمسه نیر تورک دیلیم
آنا دیلیم عزیز دیر
اینجی دولو دنیز دیر
آنا دیلیم جانیم دیر
منلییم دیر شانیم دیر
فارسی فارسا گرک دیر
نان دئمه رم چورک دیر
آذربایجان ائلیم دیر
تورکو آنا دیلیم دیر
اسماعیل جمیلی-سایت تریبون
اؤز دیلینده مدرسه اولمالیدیر هر کسه!
امسال هم مانند هشتاد سال گذشته قربانیان نسل جدید سیاست آسیمیلاسیون، یعنى هزاران کودک غیرفارس مجبور به تحصیل به زبانى بیگانه یعنى به زبانى غیر از زبان مادرى خود خواهند شد. تحصیل به یک زبان بیگانه باعث ایجاد مشکلات روحى و ذهنى در کودک میشود. چون تحصیل به زبان مادرى نیست کودک به جاى فهمیدن و آنالیز درس مجبور به حفظ کردن آن است و این نیز به نوبه خود به محدود شدن فعالیت و خلاقیت ذهنى هرچه بیشتر او منجر میشود. کودک این ضعف را ناشى از خود دانسته و اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و در طول زندگى از عواقب روحى آن رنج میبرد.
زبان مادرى در نزد او اعتبار و اهمیت خود را از دست میدهد و با گذشت زمان کودک از خود و خانواده و مردمى که متعلق بدانست بیگانه میشود.
برخى از این کودکان این سختیها را تحمل نکرده و در همان روزهاى اول مدرسه را ترک میگویند. بدین جهت درصد بیسوادى بین ملتهاى غیرفارس در ایران بیشتر از فارسهاست.
عوامل ذکر شده باعث میشود که نابرابریهاى اجتماعى، اقتصادى و سیاسى موجود در جامعه تشدید شوند. اعمال هر ساله این سیاست در مدارس موجب بازتولید ایدئولوژى حاکم در جامعه است.
بدین جهت بازگشایی مدارس در آذربایجان و در هر منطقه ای که ترکها حضور دارند باید باگسترش و تشدید نافرمانی مدنی علیه آموزش اجباری زبان فارسی و در دفاع از هویت آذربایجانی _ ترکی همراه باشد .
تحصیل به زبان مادری امروزه امر شناخته شده ای است و تمامی کنوانسیونهای مربوط به حقوق انسانی به آن تاکید ورزیده اند. ایران از آن نمونه های تاریکی است که هنوز در آغاز قرن 21 تحصیل به زبان مادری کودکان را به رسمیت نشناخته است. این در حالی است که 65 درصد کودکان در ایران، یعنی اکثریت کودکان، در این کشور زبان مادریشان غیر از زبان فارسی است.
نهادهای دولتی باید دست از سیاست های شونیستی فارس محور بردارند. تلاشهای آنان برای یکسان سازی زبانی و زبان کشی زبانهای غیر فارس آینده ای ندارد و جز دامن زدن به تنفر ملی بین ملل غیر فارس با ملت فارس نتیجه ای نخواهد داشت.
جنبش فدرال دمکرات آذربایجان از تمامی تشکلهای دمکرات و عناصر آزادیخواه متعلق به تمامی ملیتهای ساکن در ایران میخواهد که از مبارزه برای برابری حقوق ملی تمامی ملل ساکن در ایران که یکی از گرهگاههای اساسی در تحقق دمکراسی در ایران است، حمایت کنند. به باور ما مردم ایران تنها با مبارزه برای تحقق یک جمهوری لائیک، دمکراتیک و فدرالیستی است که میتواند ثبات سیاسی را در این کشور تجربه کند.
اول مهر ماه بایستی به سمبل نافرمانی مدنی علیه استبداد و آپارتاید ملی حاکم تبدیل شود و معلم ها و دانشجویان آذربایجانی دست در دست دانش آموزان آذربایجانی با شرکت در مبارزه علیه رژیم جنایتکار و برای حق آموزش به زبان مادری (ترکی آذربایجانی) ، خود در تغییر سرنوشت خویش مداخله کنند.
جنبش فدرال - دموکرات آذربایجان
منبع:سایت تریبون
یونس شاملی
روز قدس روز فریب جمهوری اسلامی در به اصطلاح حمایت از مردم فلسطین، امروز به روز قیام مردم علیه جمهوری اسلامی تبدیل شد. در طول سالهای گذشته رژیم جمهوری اسلامی به بهانه حمایت از مردم فلسطین، مردم را در روز قدس به خیابانها می کشید و با استفاده از احساسات بشردوستانهء آنان، نمایش روز قدس، به مثابه نمایش حمایت از رژیم به خورد مردم میداد. امروز اما نمایش قدس، به صحنه اعتراضات وسیع مردم بدل شد و شعار "مرگ بر دیکتاتور" و "خامنه ایی قاتل است، ولایتش باطل است"، طنین انداز خیابانهای تهران و تعدادی از شهرهای دیگر ایران گردید.
همچنانکه میدانید، بعد از اعلام نتایج دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری، جنبش اعتراضی گسترده ایی علیه جمهوری اسلامی شکل گرفت و بتدریج گسترش یافت. این جنبش البته با سرعت هرچه تمامتر با سرکوب غیرمتعارف و بشدت خشن جمهوری اسلامی روبرو شد و در مدت کوتاهی، بازداشتهای وسیع، شکنجه های هولناک، قربانیان زیاد که شمارشان به 90 نفر رسید و بالاخر تجاوز وسیع به دختران وپسران در بازداشتگاهها حیثیت این رژیم و اعتبار آن را در نزد مردم پایان برد و بدین ترتیب مشروعیت و مقبولیت آن نیز بصورت همه جانبه ایی از دست داد.
سرکوب غیر متعارف و وحشیانه اعتراضات مردم در بیش از دوماه نیم، رمق مردم را برای اعتراضات خیابانی گرفت و فرصت تنفس از اراده معترض مردم را از آنان ربود. در واقع رژیم با این سرکوب می خواست نشان دهد که جنبش اعتراضی مردم را خاموش کرده است و زندگی بصورت نزمال جریان دارد.
اما امروز، روز قدس، فرصتی بود که جنبش اعتراضی بتواند تنفسی بکند و فریاد خود را به گوش جهانیان برساند. اینکه هم سرکردگان رژیم و هم رهبران اپوزیسیون میدانند که بعد از اعتراضات وسیع روز قدس علیه رژیم در کجای راه ایستاده اند.
منبع:سایت تریبون
موساوات قزئتی بئله یازیر:
قضایا اوغرایان ایران طیاره سینه دایر سئنساسییا!
تئهران-ایروان رئیسی ایله “حزب الله” اوچون پارتلاییجی داشینیرمیش !
بیر نئچه هفته اول تئهران-ایروان رئیسی ایله اوچارکن قزایا اوغرایان ایران طیارهسی ایله باغلی سئنساسیون معلومات یاییلیب. ایتالییانین “Corriere della Sera” قزئتی نین تهلوکه سیزلیک اورقانلارینداکی منبعیه ایستینادن یازدیغینا گؤره، همین طیاره ده ” حزب الله ” اوچون پارتلاییجی مادده داشینیرمیش. قزا دا طیاره نین یوک یئرینده پارتلاییجیلاردان بیری نین دئتاناتورونون آلیشماسی نتیجه سینده باش وئریب.
خبر وئریلدیگی کیمی، تئهران-ایروان رئیسی ایله اوچان ” تو-۱۵۴ ” طیاره سی قزوین یاخینلیغیندا، هاوایا قالخدیقدان ۱۶ دقیقه سونرا قزایا اوغراییب. بو زامان طیاره ده کی ۱۶۳ سرنیشین و هئیت عوضوو هلاک اولوب. ایران رسمیلری قزانین طیارهنین تئخنیکی ناسازلیق اوزوندن قزایا اوغرادیغینی آچیقلاییبلار. شاهیدلر ایسه طیارهنین هاوادا پارتلادیغینی و یئره دوشدویونو دئییبلر.
ایتالیا قزئتی نین یازدیغینا گؤره، ایران خوصوصی خیدمت اورقانلاری چوخداندیر ایروان اوزریندن ” حزب الله ” آ پارتلاییجی مادده لر و سیلاه اؤتورور. بو دفعه ده همین رئیسله اوچان طیارهیه ” حزب الله ” اوچون موعاصیر پارتلاییجی مادده لرین دئتاناتورلاری یوکله نیب. همین دئتاناتورلارین آغیرلیغی جمعی ۲ کیلوقرام اولسا دا بؤیوک داغیدیجی گوجه مالیکدیر. بیلدیریلیر کی، سوپئرمواسیر پارتلاییجی مادده لری ایرواندان تورکیه یه، اورادان ایسه سوریخ اوزریندن لیوانا چاتدیرماق نظرده توتولوردو. دئتاناتورلارین هانسی سببدن ایشه دوشدویو بیلینمیر، آناق احتیمال اولونور کی، پارتلاییجیلاردا ناسازلیق اولوب.
شاهیدلر تصدیق ائدیبلر کی، اونلار طیاره نین دوشمه سیندن اول بیر نئچه گوجلو پارتلاییش سسی ائشیدیبلر. طیاره دوشدویو یئرده ده بؤیوک پارتلاییش باش وئریب و درینلیگی اون مئتردن چوخ اولان بؤیوک چالا یارانیب. اؤلنلرین ایسه چوخونون جسدلرینی تاپماق مومکون اولماییب. چونکی جسدلرین چوخو یاناراق کول اولوب.
بای بک
. |
منه نه اولموش
ثانیه- ثانیه قادینلاشیرام
زامان آیاقلاریمین آلتیندا یئنیلرک
دئیه سن اؤلمه میشم
اورگیم ترپه نیر هله
ثانیه لر ده دایانسا
من دایانمارام
اؤلدوره بیلمه دین منی
من هله وارام …
محکوم
سنی سئومک اولارمی؟
سنین هوسینین محکمه سینده چکیلدی
معصومیتیم دار آغاجینا.
کلفچه لی اللریمله
سنینله دانس ائتمک اولارمی؟
سندن واز کئچمک ده اولماز!
منیم آنا یاسامدا
سنی سئومه مک
یاساقدیر !
بای بک
زامانیمیزا گره کی ر ایچین گئچمیشه دالیرام . او ، گونلری آنیلاییرام کی ، اولایلار ایچینده ، بیر هرکاتچی کیمی وار ایدیم . آنجاق اؤندرسیز هرکاتچیلار اؤز بیلدیکلری قدر ، سوروملولوق داشیییردیلار و داغینیق حالدا ، گئجه نی گوندوزه قاتیردیلار . اؤز اولاناقلاری ایله ، او شهره ، بو شهره یولچولوق ائدیرلر . منده بیر آکتیویست کیمی دوستلاریمین آردینجا گئدیرم . آرا–سیرا دوشوندویوم کیمی یؤنده وئریرم . بو جومله لری آچیقلاییرام کی ، شریعتمداری هرکاتینا قاتیلیشلارین بیریسییم.
بیر باشا قاینار اولایلاردا اؤلوم ایله دؤش دؤشه دایانمشام . هانسی هیسسلر ؟ هانسی دوشونجه لر؟–منه گوج وئریردی بو بو گون اؤزونو آچیقجا گؤستریر . چونکی اولوسال هرکاتین اورتایا قویدوغو باغیمسیزلیک کونوسو گونئی آذرباجانین چیخیش یولودی . گونئی آذربایجاندنین بوتون شهرلرینده کی قانلی اولایلارین تانیغییام .
تبریزین ۲۹ بهمن عوصیانی ، ایران تورکلرینه تاریخی بیر شرف ایدی . آنجاق اولوسال هرکاتین گؤرونمز جانلیلیغینی و گئرچکلیگینی کیمسه آچیقلامامیشدی بو گونه کیمی .
آیتوللاه شریعتمدارینی اؤزل تانیدیغیما گؤره و بیر چوخ توپلانیلاریندا اولدوغوم ایچین او دؤنمدن آچیقلاما وئره جگم .
کیم ایدی آیتوللاه شریعتمداری ؟؟؟
بو آدام ایسلام دونیاسیندا گلیشمیش و بیرئی گؤروشلره قایغی ایله یاناشان بیر موجتئهید ایدی. ایسلامدان بیر سییاسی قیلینج کیمی قوللانماغین قارشیسیندا دورموشدی . آذربایجانلیلار ایله سیخ باغلانتیسی اولدوغو ایچین تورک اولوسونو یاخشی تانیییردی . ایسلام دی نین باشلانقیجیندان بو گونه قدر اونون کیمی بیر دئموکراتیک بیر موجتئهید اولمامیشدی . ائله بونا گؤره ده دئوریم باشلاندیغی گوندن خالق موسلمان هرکاتینی قان ایله بوغدوللار .
ایسلام دئویریمی
ایسلام دئویریمیندن اؤنجه ، گونئی آذرباجاندان قیراقدا یاشایان سویداشلاریمیزین قوروملاری وار ایدی . بونلاری اوچ یئره بؤلمک گره کی ر . روحنایلر ، اوزانلار ، و ادبیاتچیلار .
بو اوچ بؤلومون هوشلو–باشلی آداملاری آیتوللاه شریعتمداری ایله باغلانتیسی ، ایسلام دئوریمینه کیمی گؤز اوخشاییردی . هانسی آماج ایچین اؤنملی دئییل . اؤنملی بودور کی ، بیر آذربایجانلی موجتئهیدین یانیندادیرلار . بو هیسسلر و دوشونجه لر سونوجوندا ، فارسیستاندا یاشای تورکلر موقیمئ آذربایجانلی آدی آلتیندا ، اؤز وارلیقلارینی قورویوردولار . ایسلام دئوریمی عرفه سینده ده ، آیتوللاه شریعتمداریدان اؤیودلر آلیردیلار . ائله بونا گؤره ده خ.م.پ یسی نین یارانماسیندا اؤنملی ایشلر گؤردولر . آنجاق بو عزیزلرین اولوملو اولوسال دوشونجه لری کؤلگه آلتیندا قالمیش ایدی .
او ، زامان آیتوللاهین ائوینه تانینمیش آدالار
گلیب–گئدیردیلر . اونلارین بیر چوخو بو گون ایسالام جومهوریتینده یوکسک گؤروی داشیییرلار . او جومله دن سایین خامنه ای ایله سایین رفسنجانی هفته ده ایکی–اوچ کره آیتوللاه شریعتمداری نین گؤروشونه گلیب ، اؤیود آلیردیلار . اونلارا یؤن وئرنده شهید بئهئشتی اولموشدی. خ.م.پ چیلارین یانیندا آغا خامنه ای اؤزونو خامینه لی تانیدیردیغی ایچین بیر سیرا آذربایجان دینچیلری ساریدان قایغی ایله قارشیلانیردی . دینی اؤندرلی یه یوکسلدیکدن سونرا فارس اولدوغونو بیلدیردی . آرامیزدا بیر فارس دینچیسی وار ایدی .
او ، دئدی :–
–سید علی دؤمبکچینی گؤرنده اورگیم قالخیر !
بیز اونو سوسدورودوک . عینادیندان دؤنمه ییب :–
–گؤزل ناغارا چالیر ، بودا قوصور دئییل . چونکی
دؤممبک چالماق اینجه سنتین ایلگینج بؤلومودی ،
دؤنه–دؤنه دئدی .
دوزو اونو بیر داها سیرامیزا سوخمادیک .
ایسلام دئوریمی سونوجا چاتیقدان سونرا . آیتوللاه خمینی ایله آیتوللاه شریعتمداری اوز–اوزه دایاندی . بیرینه هسه نی ، بیرینه حسینی آدی وئرمیشدیلر . یانی هسنجی بارشچی ، هوسئنچی اوسیانچی کیمی آدلانیردیلار . هر کیسی نین آرخاسیندا میللیونلار موسلمان دورموشدو . او ، دؤنمده آیتوللاه شریعتمداری گون باخیمیندان بیرینجی یئر توموشدی .
آیتوللاه خمینی نین ال–قولو باغلی کیمیدی . چونکی موجتئهیدین ، موجتئهیده قارشی چیخماسی قولای دئییل . اؤزللیک ایله خمینینی اؤلومدن قورتارسین دئیه شریعتمداری اونا موجتئهیدلیک گؤرویسی وئرمیشدی .
او ، زامان اروپا ایله ساوئت بیرلیگی نین یاییم اورقانلاری و رادیولاری سیندیرین قلملری دئین خمینینی بیر ملک کیمی دونیایا تانیدیردیلار . هله ایسلام جومهورییتی میخین برکیتمه میشدی بیله بیر چوخ ایسالمچی و کومونیستچی پارتیلر خومئزنینی اون–اوچونجو ایمام سانیب مدینئیئ فاضیله نی یاراداجاق دوشونجه سی ایله اونا دیر وئریردیلر .
او دؤنمه ده دئوریم قوشاغی دؤرد یئره پارچالانمیشدی .
بیر–آشیری دینچیلر رئژیمی دستکله ییردی .
ایکی–موجاهیدین ایله باشقا دینی جمعیتلرین چئوره سینده کی لر .
اوچ–چئشیدلی کومونیست پارتی و ییغیوالار .
دؤرد–خالق موسلمان پارتیسی
بو اوچ بؤلومون گوندن–گونه گئنیشلنمه سینه ندن ، خمینییچیلرین اولاناغی ایدی . موجاهیدلرین و کومونیستلرین آشیری دینچیلر ایله بیرلشمه سی گونئی آذربایجان تاریخی نین سیلینمز بیر لکه سیدی . بو لکبازلارین اولوسوموزا قارشی دورماسی و یابانجی رادیولارین گونده لیک چاشیرمالاری خ.م.پ ینی کؤلگه آلتینا آلیردی . آیدینلارین خ.م.پ دن اوزاقلانماسینا ندن اولدو . بوتون بونلارا باخمایاراق خمینیچیلر بیرلیگی خ.م.پ چیلردن چکینیردیلر . بو زامان بیرینجی ، ایکینجی و اوچونجی بؤلوملرین خ.م.پ نین چئشیتلی قوللارینا سیزمالاری و اولوسا قارشی گوبود داورانیشلاری آز دئییلدی . بونونلا بیرگه آیتوللاه شریعتمداری ایله یانداشلارینا قارا لکلر پلانلی شکیلده آغیزلارا سالینیردی . خالق موسلمانچیلارا آمریکاچی دئییب ، باغیریدی بو اوچ بؤلوم . ایندی بو اوچ بؤلوم آمانسیز کاپیتالیزمین کؤله سینه چئوریلمیشلر .
او ، زامان قوم و تبریز هرکاتچیلارین اؤنملی قالالاریندان ایدی . گئرچکدن خمینیچیلر ، موجاهیدلر و کومونیستلر سویو پوفله ییب ایچیردیلر . اؤرنک اولاراق ، ایسالم رئژیمی نین آنا یاساسی ، آغا بئهیشی یانیدان اورتایا قویولدوقدا خالق موسلمانچیلارین تپگیسی ایله اوزلشدیلر . آنا یسانین ۱۹ و ۱۵ اینجی ساپلاقلاری خ.م.پ سی نین اورتایا قویدوغو ایستکلردن بیر ایدی.
دئییمیکی ۱۹ و ۱۵ اینجی ساپلاقلار کونوسو اؤنجه دن سادیق قوتبزاده ، آیتوللا ایرانی و مجید کؤزیر بیر توپلانتیدا آیتوللاه شریعتمداری ایله آچیق دانیشمیشلار . اولوسال ایستکلریمیزین باشلانقیجی اولان ۱۹ و ۱۵ اینجی ساپلاقلارین ، آنا یاسادا یازیلماسینا تئهران و تبریز بازارینیندا چوخ امگی اولموشدو .
او زامان ایران آدلانان اؤلکه نین گوج اورقانلاری ساییلان اوردو ، هوقوقچولار و تهلوکه سیزلیک کادریلاریدا اوچ یئره بؤلونموش ایدی . بیرینجی بؤلوم خمینیچیلر ، ایکینجی بؤلوم شریعتمدارچیلار و اوچونجی بؤلومو ایسه پهلویچیلر ایدی قیسا سورج سونوجوندا پهلوی یاندشلاری ایله خمینیچیلر بیرلشدیلر . بو گوج اورقانلارین امکداشلاری دورومون گئدیشینه باخیب ، داورانیردیلار . آنجاق بیر چوخ اوردو افسرلری و ژئنئرالاری سیویل کئییمده
شریعتمداری نین بویروغونو گؤزله ییردیلر . بو سورج بویو یوخاردی دئدیگیم کیمی آغا خامنه ای و آغا رفسنجانی شریعتمداری سارایینا اویه اولموشدولار . آیاقلاریندا لعلئیین ، گون آشیری اونون هوزورندا اوزون–اوزادی دانیشیقلار آپاریردیلار . اونلارین آماجی بو ایدی کی ، شریعتمدیریدان یازیلی دوکومئنت آلسینلار کی ، ایران اوردوسونون گونئی آذربایجان قولو یاراقلارینی یئره قویسونلار .
آیتوللاه شریعتمداری اؤنجه بو کونونو ایله پایلاشماییر و قرنتی ایسته ییر . دوروم گرگینلشیر دئیه خمینی ایشه قاتیلیر . او ، دئییر کی شریعتمدارچیلار یارغی یئره قویمازسالار ، روس اوردوسو آذربایجانی بوباردیمان ائده جک . بو حده لر سونوجوندا شریعتمداری بویروق (فتوا) وئریر یاراقلار یئره قویولسون . بوندان سونرا جوندوللاه ، هیزبوللاه ، موجاهیدین خلق و کومونیستلر عئینی سنگرده بیرلشیب گونئی آذربایجان اولوسونو نیشان توتولار .
قانلی گونلره یاخینلاشیر من و بیر نئچه تبریز گنجیلری قوم شهری نین ۱۶ مئتیر محله سینده خ م پ یانداشلاری ایله بیرگه چالیشیردیق بیر چوخ قاشقایی تورکلریده بیزیمله گئجه گوندولرینی کئچیریدیلر بیر گون ائشیدیک کی حرمده آذربایجان روحانیلری اوسیان قالدیریب تئلئفونلار ایشب دوشو بیز حرمه چاتیقدا اوسیان گئنیشله نیب کوجه لرده ویریش گئدیر خ م پ چیلر گوجو اله آلمیشلار قوم شهری نین دؤولت دایاقلاری قاچمیشلار ایلک اؤنجه زیندانین پایسی آچیلدی و شهر پولیسی گئری اوتوردو گونئی آذرباجانلیلار بوسبوتون شهری اله کئچیریب ایدارئ ائتدیلر اوچ گون شهری قورودوق ماراقلی بوراسیندا ایدیکی بیر جینایت باش وئرمه دی اینسانلارین اوزو گولوردی دؤردونجی گون آقا ایرنی تئلئفون آچیب دئدی موجاهیدین خلق کومونیستلر جوندوللاه و هیزبوللاه یوروشه حاضیرلاشیرلار گئری دونون
تبریزده عصیان باش قالدیردی ، یاخین و اوزاق کندلردن بئلینی ، قازماسینی گؤتورن اوسیانا قاتیلمیش ایدی . بیز اؤنده گئده رک داش ماغازالاردان نوماییشچیلری بیلیوردا ساری یؤنلدیک . بیلییورد اؤیرنجیلریندن بیزه قاتیلدیلار و اؤیرنجیلرین وئردیگی اؤنری ایله رادیو بینسینی دئوره یه آلدیق .
رادیو ایشچیلری دیرنیش گؤسترمه دن قیراغا چکدیلر . رادیو الیمیزددی ، آنجاق وئرلیش آپاران یوخدو . ایلک اؤنجه وئرلیشین باشلانقیجیندا بورا گونئی آذربایجان ، آدنیشیر تبریز سسی اؤلکه میزه یاییلدی . رادیو وئرلیشلرینی آپارا بیلمه ییردیک . بیر نئچه گون او چیغیردی ، بو باغیردی . بیر گئجه ساعات ۱۱ ایدی ، اوجا سسلی بیر پارتلاییش ائشیدیک . رادیونون تئکنیک اوتاغیندا چالیشان بیر توده چی ، رادیو جاهازلارینی پارتلادیر و قاچیر .
بیراز کئچدیکدن سونرا ، سیپاه ، جوندوللاه ، هیزبوللاه ، موجاهیدین خالق چئریکلری و کومونیستلر رادیونو اله کئچیرتمک ایچین یوروشه کئچیرلر . بیز رادیو بیناسینی ترک ائدیک . بو اولایلاردا خالق هرکاتینا قاتیلان یالنیز ، فدایی چئریکلری نین ، اشرف دهقانی بؤلومو اولدو . ائرته سی گون کومونیستلر ، موجاهیدین خلق و بیر چوخ باشقا قوروملارین اویه لری خ.م.پ یانداشلارینا قارشی ، شعبان بیمخ کیمی باسقی یاپیردیلار .
اونلارین یاردیمی ایله سیپاه خ.م.پ بینالارینی اودا چکدی و بیر چوخ سویداشیمیز یارالاندی و توتولب سیپاه کومیته سینه آپاردیلار . همین توتولموشلاردان ۱۱ خ.م.پ چی قوروشوما دوزدو . اونلارین سیراسیندا چوخ تانینمیش آغا ایرانی و مجیت گوزیرده واریدیلر . خ.م.پ هرکاتینا دوشمنجه سینه یاناشانلار ایسه پان فارسیزم کؤله سی سیاسی هیاتلاری خ.م.پ یازغیسینا دوچار اولوب ، قیلینجدان کئچیریلدیلر .
بای بک سیته سی
حقیقتاً نمایش مضحک محاکمه 100 تن از اصطلاح طلبان با آن وضع فجیع و با انواع واقسام توهین وتحقیر و سپس اعترافاتی از آن نوع، خود موضوع یک نوشتهء دیگری باید باشد.
موضوع دیگری که نمیتوان از نوشتن در حق آن دوری جست، کیفرخواستی است که دادگاه آخوندی برای اصلاح طلبان تدارک دیده است. متن کیفرخواست در واقع انعکاس استراتژی جناح اقتدارگرا، یعنی سید علی خامنه ایی در برخورد و مواجه با جناح رقیب و به اصطلاح اصلاح طلب هاست. اینک در این بیدادگاه و از طریق کیفرخواست مطرح، دانه های ریز را به اعتراف کشانده اند و بدین وسیله در تدرک فراهم کردن شرایط برای به زیر کشیدن دانه های درشت یعنی میر حسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی هستند. جالب این بود که محمد ابطحی طی اعترافاتش اسم هر سه نفر را به میان می آورد، اما وزارت اطلاعات اسم هاشمی رفسنجانی را از صدای ابطحی حذف کرده است. به این می گویند صیغه احتیاط!
پاسخ میرحسین موسوی به این دادگاه قابل توجه است و مواضع اخیر وی، موسوی را باز هم بیشتر به شدت عمل علیه سید علی خامنه ایی کشانده است. شدت عملی که در آن درهای آشتی جناحی چفت و بست بیشتری می خورد و راه بازگشت را بکلی مسدود می کند.
میر حسین موسوی در بیانیه شماره 10 خود می نویسد: "دندان شکنجهگران واعترافگیران دیگر به استخوان مردم رسیده است" وی در ادامه حتی مرگی را که در انتظار وی می تواند باشد نیز به سخره می گیرد: " آیا کسانی را که آرزوی شهادت در راه نورانی انقلاب اسلامی داشتهاند به چیزی کمتر از آن تهدید میکنید؟". میر حسین موسوی در این بیانیه کوتاه به مسلخ کشیده شدن جمهوریت، بی آبرویی اسلام و سقوط اخلاق در کل نظام را هدف قرار میدهد و می نویسد: "آیا پس از به مسلخ بردن جمهوریت نظام، اسلامیت و آبروی آن را هم با این بیآبروییها هدف گرفتهاید؟ تنها داوری قطعی وجدان بشری از مشاهدة دادگاههایی اینچنین فرمایشی سقوط اخلاقی و بیاعتباری صحنهگردانان آن است."
میر حسین موسوی در برخورد با اعترافات، دست بالا را گرفته و از اعتراف کننده ها با جملاتی صمیمانه دلجویی کرده و محاکمهء شکنجه گران را در زمانی نزدیکتر وعده میدهد: "برادران ما! غمگین نباشید. بدانید که مردم وضعیت شما را درک میکنند و میدانند که حفظ جان شما واجبتر از هر چیز دیگر است. زود خواهد بود که ملت محاکمه مرتکبین این فجایع را شاهد باشد و بازجویان و شکنجهگرانی که اینگونه با جان و آبروی او بازی میکنند بشناسد."
کشاکش جناحها به مراحل حساسی تری نزدیکتر شده است. اجرای محاکم نمایشی تازه آغاز دسیسه ها از این نوع است که جناح خامنه ایی آن را تدارک دیده است. اینک زمان برای یک چاره جوئی جدی تر از سوی اصلاح طلبان فرا رسیده است. چرا که اگر اندکی دیر بجنبند، فاتحه آنان یکی پس از دیگری خوانده است. اندکی دقت عمل وزارت اطلاعات در برخورد با اعترافات ابطحی نشان میدهد که دانه ها، ریز و درشت، نه یک جا و یک زمان، بلکه بتدریج و با فواصل زمانی متفاوت و البته با حوصله کافی از میان برداشته شده و مفتضح خواهند شد. حذف نام هاشمی رفسنجانی از صدای اعترافات ابطحی آشکارا استراتژی گام به گام جناح سید علی خامنه ایی را به نمایش می گذارد.
از سوی دیگر اتهامات از نوع دخالت خارجی و کودتای مخملی که در بوق و کرنا تبلیغاتی رژیم، ذهنیت مردم را هدف قرار داده اند، بالهای تبلیغی جناح اصلاح طلب را می شکند و جهتگیریهای تازه حمایتی را از میر حسین موسوی می گیرد و وی را در پوست گردو قرار میدهد. میر حسین موسوی برای اولین بار در پاسخ به پرسش قلم نیوز بالهای فکری خود را متوجه حرکت حمایتی ایرانیان در خارج از کشور نمود و از آن تقدیر نمود: " در حرکت عظیمی که در سراسر جهان از سوی ایرانیان مقیم خارج در دفاع از مردم داخل کشور صورت گرفت، به طور محسوسی این فاصلهگذاری نمایان بود و جا دارد از همه این هموطنان سپاسگزاری و تقدیر شود."
اگر جدلها تا کنون میان رهبران جناحها لفظی بود، اینک با اولین دادگاه فرمایشی برای اعتراف گرفتن، شکلی میدانی بخود گرفته است. اینک زمان اندیشه برای رهبران جنبش اعتراضی ودر صدر آن میر حسین موسوی جهت تعیین تکلیف با خود و با جمهوری اسلامی فرا رسیده است.
مجله تریبون
حوادث بعد از انتخابات و اعتراضات عمومی در ایران و بویژه تهران، سازمان مجاهدین خلق را که معمولاً تضادهای درونی جناههای رژیم را بیش از یک بازی سیاسی در سیاه کردن حرکت انقلابی مردم به حساب نمی آورد، به تغییر موضع قابل توجهی کشانده است. مسعود رجوی طی یک بیانیه ایی ضمن تجلیل از حرکتهای اعتراضی مردم، سران رژیم را نسبت به حفظ جان و امنیت میرحسین موسوی هشدار داده است. وی طی یک نامه به مجلس خبرگان رژیم به آنان پیشنهاد می کند که علی خامنه ایی را عذل و فعلاً حسینعلی منتظری را به آن سمت بگمارند. مواضع اخیر مسعود رجوی، مجاهدین خلق را از مرز حمایت از حرکت اعتراضی در ایران گذرانده و آنان را به مرز معاملات و معادلات درون رژیمی کشانده است. این مواضع در واقع مسعود رجوی را بی قید و شرط و مستقیماً در کنار میرحسین موسوی قرار داده است. چند و چون مواضع اخیر مسعود رجوی و برآیند تاثیر آن در درون مجاهدین و شرایط کنونی در ایران را بایستی به بررسی کشید.
تردید و ابهام در مورد تعداد قربانیان اعتراضات اخیر هر روز بیش افزایش می یابد. تعداد قربانیانی که زیر شکنجه و فشار غیرمتعارف بازجویان و شکنجه گران جمهوری اسلامی جان خود را باخته اند در حال افزایش است. بر اساس گزارشات منتشره بعد از بازجویی هایی اخیر و برای کشف به اصطلاح توطئه انقلاب مخملی که ذژخیمان رژیم تصور می کردند که از خارج به ایران آمده است، شکنجه گران جمهوری اسلامی با فشار و شکنجه هر چه بیشتر، می خواستند به اصطلاح از بازداشت شده گان اعتراف بگیرند که از خارج دستور گرفته اند! حاصل این تصور و سبعیت، قربانی شدن جوانان در زیر دست و پای شکنجه گران جمهوری اسلامی بود. امروز خبری در سایت دانشجویان پیام نور استان قزوین را دیدم که گویای فاجعه کشتار در ایران بعد از اعتراضات اخیر است. این خبر را در زیر می خوانید.
مجله تریبون
در مورد مرگ ناجوانمردانه ندا آقاسلطان بی گناه، هزار افسانه بافتند تا گناه مرگش را بر گردن بی گناه دیگری بیندازند. در مورد مرگ این فهرست طولانی چه می گویید؟
به خودتان بیایید دوستان، وجدانتان را بیدار کنید، کدام حکم می تواند توجیه گر قتل عام بی گناهان باشد؟
می بینید که به زودی قاتل ندا آقاسلطان و قاتل های این جوانان معصوم دستگیر می شوند. من مطمئنم هنوز بارقه ای از انسانیت در شما هست. نکنید کاری را که تا آخر عمر کابوس شب های شما و مایه شرم فرزندانتان بشود.
1- اشکان سھرابی: اصابت گلوله / 2. بهمن جنابی: اصابت گلوله / 3. حسین طهماسبی: ضربات باتوم / 4. کیانوش آسا: ضربات باتوم / 5. مهدی کرمی: اصابت گلوله / 7. مصطفی غنیان: اصابت گلوله / 8. ناصر امیرنژاد: اصابت گلوله / 9. محمدحسین برزگر: اصابت گلوله / 10. ایمان هاشمی: اصابت گلوله / 11. پریسا کلی: اصابت گلوله / 12. محسن حدادی: اصابت گلوله / 13. محمد نیکزادی: اصابت گلوله / 14. علی شاهدی: ضربات باتوم در کلانتری / 15. واحد اکبری: اصابت گلوله / 16. ابوالفضل عبداللهی: اصابت گلوله / 17. سالار طهماسبی: اصابت گلوله / 18. فهیمه سلحشور: ضربات باتوم / 19. وحیدرضا طباطبایی: اصابت گلوله / 20. شلیر خضری: کوی دانشگاه / 21. یعقوب بروایه: اصابت گلوله / 22. کاوه علی پور: اصابت گلوله / 23. سعید عباسی فرگلچی: اصابت گلوله / 24. مبینا احترامی: کوی دانشگاه / 25. فاطمه براتی: کوی دانشگاه / 26. کسری شرفی: کوی دانشگاه / 27. کامبیز شعاعی: کوی دانشگاه / 28. محسن ایمانی: کوی دانشگاه / 29. فاطمه رجب پور: اصابت گلوله / 30. سرور برومند: اصابت گلوله / 31. علیرضا افتخاری: جسد تحویل خانواده شد / 32. احمد نعیم آبادی: اصابت گلوله / 33. نادر ناصری: اصابت گلوله / 34. مسعود خسروی: اصابت گلوله / 35. مسعود هاشم زاده: اصابت گلوله / 36. ایمان نمازی: کوی دانشگاه / 38. حسین طوفان پور: مرگ در بازداشگاه / 39. تینا سودی: اصابت گلوله / 40. جعفر بروایه: اصابت گلوله / 41. حمید مداح شورچه: مرگ در بازداشگاه به علت خونریزی مغزی / 42. مریم مهرآذین: اصابت گلوله / 43. میلاد یزدان پناه: اصابت گلوله / 44. حامد بشارتی: اصابت گلوله / 45. بابک سپهر: اصابت گلوله / 46. رامین رمضانی: اصابت گلوله / 47. سهراب اعرابی: مرگ در بازداشتگاه / 48. داود صدری: اصابت گلوله / 49. آرمان استخری پور: ضربات باتوم / 50. علی فتحعلیان: اصابت گلوله / 51. ترانه موسوی: مرگ در بازداشتگاه / 51. حسن کاظمینی: مفقودالاثر / 52. آقای معزز: اصابت گلوله / 53. محمد کامرانی: اصابت باتوم / 54. میثم عبادی: اصابت گلوله / 55. رامین قهرمانی: مرگ بلافاصله پس از آزادی / 56. محسن روح الامینی: مرگ در بازداشت / 57. امیر جوادی فر لنگرودی: مرگ در بازداشت / 58. حسن شاپوری: در بازداشت / 59. رضا فتاحی: در بازداشت / 60. مرتضی سلحشور: در بازداشت / 61. مراد آقاسی: در بازداشت / 62. محسن انتظامی: در بازداشت / 63. ندا آقاسلطان: اصابت گلوله و...
جنبش اعتراضی مردم بعد از اعلام نتایج انتخابات حال و هوای کشور را بکلی عوض کرد و در مدت کوتاهی بارقه های امید را در دل ملیونها انسان برافروخت. همین اعتراضات و شعله ور شدن بارقه های امید، خود نشان از ضعف، خستگی و استیصال مردم از وضع موجود را نشان میداد. چرا که همان ضعیفان و خستگان و مستعصلین در مواجه با یک امکان اعتراضی، روحیه شان قوی، خستگی شان به نشات و استیصالشان به مبارزه جویی تغییر شکل داد.
اینک اما اعتراضات روند معینی را طی کرده است. چرا که شکل اعتراضات کنونی با مانع بلندی چون رژیم جمهوری اسلامی با تمامی امکانات مالی، سیاسی، نظامی و امنیتی اش مواجه است. درست چند روز بعد از حرکتهای اعتراضی می شد حدس زد که راه پرپیچ و خمی برای این حرکت در پیش است.
در واقع نطفه ایی (حرکت اعتراضی مردم در سمت و سوی مطالبات دمکراتیک) شکل گرفته بود. سه جریان در برخورد با آن از همان روزهای اول صف آرایی کردند. رژیم جمهوری اسلامی اولین نیرویی است که با سرکوب هولناکش در صدد خفه کردن آن نطفه است. اما دو گرایش فکری، با توانایی های خاص خود در صدد همراهی این نطفه هستند. نیرویی که گرایشات انقلابی (بخشی از چپ) را نمایندگی می کنند و عمداً تمایل ماکسیمالیستی را با خود به یدک می کشند، در تلاش است که در همین مدت کوتاه و بدون توجه به روند رشدی این نطفه، با عمل جراحی سزارین این نطفه را، نه حتی به عنوان یک کودک، که به عنوان یک انسان کامل، به دنیا بیاورند.
نیروی دیگر عمداً با ماهیتی رفرمیستی و با توسل به شیوه مسالمت آمیز سعی می کند مراحل رشد این نطفه را همراهی کند. بخش عمده این گرایش از نقطه نظر فکری در همین مدت کوشیده است، جنبش اعتراضی مردم را که خصلتی دمکراتیک داشته و اساسا برای مطالبات عموم دمکراتیک تاکید دارد، به دالان تاریک ناسیونالیسم ایرانی هدایت کند. بویژه بخش خارج از کشور این فعالیت سمت سویی ناسیونالیستم فارس را در قالب ناسیونالیسم ایران به میدان می کشد و باروری نطفه را با مشکلات عدیده ایی مواجه می سازد و بجای بال و پر دادن به حرکت اعتراضی و وسعت دادن به جنبه های نظری آن، یعنی حقوق برابر زنان، کارگران و ملیتهای غیرفارس در ایران، در سمت و سوی تنگتر کردن حلقه اندیشه و مبارزه پیش می رود. برای نمونه ناسیونالیسم فارس و ایرانیت به تدریج به محور شعارها تبدیل می شود و غلیان احساسات ناسیونالیستی، خصلت دمکراتیک اعتراضات کنونی را از آن می رباید و حتی خود آن را به ابزار سرکوب دیگران در آینده تبدیل می کند. ایران کشوری چند زبانه و چند ملیتی است. تاکید به ناسیونالیسم فارس که خود را در قالب ناسیونالیسم ایرانی مطرح می کند، در ایران چند ملیتی خود ماهیتی ضد دمکراتیک دارد. اندیشه ایی که برای سلامتی نطفه اعتراضات اخیر مفید است تاکید به پلورالیسم به جای ناسیونالیسم است و نه برعکس. از سوی دیگر، با وجود اینکه حتی میر حسین موسوی گاه و بیگاه برای پاسخ به مسئله ملیتهای ایران در سخنانش توجه دارد و این حرکت وی زمینه های مداخله هرچه بیشتر ملیتهای غیرفارس را در حرکتهای اعتراضی مد نظر دارد. ناسیونالیسم کور در خارج بجای توجه مطالبات دمکراتیک تمامی مردمی ایران بر طبل ناسیونالیسم ایرانی (ناسیونالیسم فارس) می کوبد.
اعتراضات تاکنونی مسیر پر پیچ و خمی را طی کرده است. اما هنوز برای رسیدن به سرمنزل مقصود پستی و بلندیهای زیادی را بایستی تجربه کند. اما حرکت تاکنونی مردم و چشم انداز آن همچنان سوآل اساسی تمامی کسانی است که دغدغه آن را دارند که بدانند سرانجام این حرکت به کجا خواهد انجامید. مردمان عادی در هر جا که ممکن باشد از هم می پرسند؛ بالاخره این حرکت چه سرانجامی خواهد داشت؟
به همین سبب من سعی می کنم، چند و چون اعتراضات اخیر و شکل و شیوه و حتی سرانجام آن را در قالب یک منحنی که در آن "وسعت اعتراضات" و "استمرار اعتراضات" محور های تعیین کنندهء آن منحنی هستند، پاسخی برای سوآل فوق بیابم.
منحنی "وسعت" و "استمرار" اعتراضات مردم، خط تعیین کننده ایی در فهم چشم انداز این حوادث است. به عبارت دیگر تنها نیرویی که توازن قوای سیاسی در ایران را میتواند به هم بزند، حضور میدانی، نمایش قدرت و استمرار آنست. در غیر این صورت، متاسفانه شکست نتیجه محتوم حرکتهای اعتراضی اخیر خواهد بود. روزهای آغازین حرکت، منحنی وسعت و استمرار اعتراضی مردم بشدت بالا بود. اما تهدید علی خامنه ایی و شدت عمل هرچه وحشیانه تر علیه معترضین منحنی وسعت اعتراضات را پایین کشید، اما استمرار آن را نتوانست پایان بخشد. بر همین اساس مردم از هر فرصتی برای وسعت بخشیدن و بالا بردن منحنی وسعت اعتراضات استفاده کرده اند. اما اینک به دلیل استفاده غیرمتعارف از خشونت از سوی نیروهای سرکوب، وسعت حرکت شکلی دفعی و مکانیکی به خود گرفته است. و این نیز البته در مقابل وحشیت سرکوب بی محابای کنونی طبیعی است. اما ماهیت اسمترار اعتراضات نباید خاموش شود. برای نمونه "الله اکبر" های شبانه نماد کاملی از استمرار اعتراضات مردم است. این استمرار در کنار تاکتیک های وسعت بخشیدن به اعتراضات به مناسبتهای مختلف، از آن جمله چهلم قربانیان و بزرگداشت چهلم ندا، نمونه بارز وسعت بخشیدن به جنبش اعتراضی است.
ضرورت اینست که استمرار اعتراضات همچنان ادامه یابد و وسعت اعتراضات با استفاده از مناسبتهای مختلف خود را بروز دهد. اما این شکل نمیتواند طولانی و دراز مدت باشد. چه گذشت زمان میتواند به فرسایش روحیه معترضین منجر شد ه و بتدریج از تعداد صف معترضین بکاهد.
فاکتور دیگری که نقش زمان را برای جنبش اعتراضی و دمکراتیک اخیر برجسته و حتی تنگ می کند تضاد رژیم جمهوری اسلامی با قدرتهای جهانی و حتی منطقه ای در خصوص تکنولوژی هسته ایی است. رشد این تضاد، در سال آتی، احتمال حمله نظامی به ایران را فراهم تر سازد. و برای همگان آشکار است که هر حمله نظامی و یا مداخله خارجی در ایران بهانه کافی را به دست رژیم خامنه ایی خواهد داد تا از هرگونه خشونت علیه جنبش اعتراضی بهره جسته و آنرا سرکوب کند. به عبارت دیگر هر گونه مداخله نظامی خارجی در ایران به توتالیتاریسم حاکم کمک خواهد کرد که با سرکوب جنبش اعتراضی، موقعیت خود را در حاکمیت مستحکم کند. به همین دلیل، روحیه اعتراضی مردم در حداقل چند ماه آینده بایستی به فرازهای جدیدتری ارتقاء یابد.
مهمترین فاکتی که از شرکت مردم در این اعتراضات، چه وسعت و چه استمرار آن ممانعت به عمل می آورد، ترس مردم است. ترس البته و فی نفسه پدیده ایی انسانی است. در واقع ترس در تقابل با امنیت و سلامتی انسان قابل تعریف است و به یکی از سیستمهای دفاعی انسان تکیه دارد و به شدت از شرایط معین متاثر است. علت اساسی که رژیم با شدت وحشیانه ایی به سرکوب و قلع و قمع جوانان در این حرکت اعتراضی کشاند، ایجاد رعب و وحشت در میان آنان و بدنبال آن واداشتن مردم به اطاعت از حاکمیت است. اما درجه ترس هر انسان از هر پدیده ایی، و در اینجا پدیده وحشیت رژیم جمهوری اسلامی، نسبی است و در هر انسان درجات مختلفی دارد. برای نمونه آنان که در میدان عمل هستند، نترس نیستند، بلکه از انگیزه بهتر و تهاجمی تری برای احقاق حقوق انسانی و اجتماعی خود برخوردارند. هر انسانی دارای خصوصیت نهادینهء ترس در ساختار خویش است. اما این ترس در شرایط مختلف و به دلایل متفاوت تبارز بیرونی مختلفی دارد. برای نمونه انسانهای ملیونی که روزهای اول اعتراضات در خیابانها حضور به هم رساندند، نیز هم از نظر انگیزه و هم از نظر شرکت در مبارزه مشترک برای آرمانهای انسانی و اجتماعی مشکلی نداشتند، یعنی نمی ترسیدند. اما درجه آمادگی آنان در مبارزه میدانی با همدیگر متفاوت بوده و هست. گره مسئله در اینست که اگر استمرار حرکت اعتراضی بتواند روحیه مردم را تقویت کرده و ترس بخشی از آنان را بریزد، صفوف اعتراضات در جنبه استمراری تقویت شده و همان روحیه در وسعت اعتراضات نقش تعیین کننده ایی بازی خواهد کرد.
به عبارت دیگر، "استمرار" اعتراضات، و "وسعت" آن، اگر بتواند در موضع تهاجمی قرار بگیرد، و یا حداقل بتواند افکار عمومی مردم را نسبت به این حرکت اعتراضی در موضع پیش رونده قرار دهد، به تعداد کسانیکه در مبارزهء میدانی استمرار و وسعت اعتراضات قرار دارند افزوده خواهد شد. اما اگر هژمونی حرکت، و جنبه های تبلیغی آن نتواند به مردم در دستیافتن به مطالباتشان روحیه دهد و یا آنان را برای شرکت وسیع تر در حرکت ترغیب کند، چشم انداز مناسبی از حرکتهای اعتراضی اخیر در انتظار نخواهد بود.
اینک در واقع جنگ، جنگ تبلیغاتی و رسانه ایی است. دادگاههای نمایشی اخیر رژیم هم، بخشا جنگی است تبلیغاتی و برای شکستن روحیه مردم است و در عین حال تظاهرات ایرانیان خارج از کشور و نشان دادن همبستگی با مبارزات داخل نیز از آن نوع حرکتهایی است که به ارتقاء روحیه مردم و مبارزان میدانی منجر می شود. در عین حال البته بایستی اذعان داشت که هژمونی حرکت به دلایل مختلف، از جمله اعتقاداتش، و یا امنیت شخصی اش و یا ملاحضات سیاسی اش و یا عدم حمایتهای مادی و معنوی از درون و یا برون ایران دستش در پوست گردوست و برای برون رفت از این ملاحظات بایستی شرایط بهتر و مناسبتری را برای اعمال هژمونی خود بیابد.
بدین ترتیب، جنگ رسانه ایی، و تقویت روحیه و تشویق مردم و امیدواری آنان برای شرایط بهتر تنها ابزاری است که میتواند هم استمرار و هم وسعت اعتراضات را عمق بیشتری ببخشد و حرکت اعتراضی مردم را به فازهای بالاتری ارتقاء دهد.
سایت تریبون
رمزگشایی از "سکوت" آذربایجان
انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و حوادث بعد از آن نقطه عطفی در تاریخ ایران به شمار می رود ، نیروهای ملی و دموکرات آذربایجان نیز با چنین درکی، تحلیل اتفاقات قبل و بعد از انتخابات را امری ضروری ارزیابی مینمایند.
از سوی دیگر تعیین و تعریف چارچوبی تحلیلی برای نحوه مواجهه آذربایجان و شناخت دقیقتر این حوادث و چرایی آنها ، برای گامهای آینده ما بسیار مفید خواهد بود ، این چارچوب تحلیلی همچنین راهگشای نخبگان مرکزگرای ایران و نیروهای سیاسی مرکز را به درک بهتر و عینی از گفتمان مسلط سیاسی در آذربایجان خواهد بود لذا با امعان نظر به اینکه پیروزی جنبش اعتراضی موجود ، بدون تشریک مساعی همه شهروندان ایران میسر نیست ، توجه به این تحلیل و راه حل پیشنهادی آن ضرورتی اساسی برای رهبران و طرفداران جنبش کنونی است، بر این اساس " کانون دمکراسی آذربایجان " ارزیابی و تحلیل خود از اتفاقات اخیر را به شرح زیر تقدیم می کند :
شرایط پیش از انتخابات :
حاکمیت چهار ساله جناح ولایت مدار و نظامی ، همراه با بی ثباتی اقتصادی ، گرانی ، کاهش قدرت خرید مردم ، تنشهای مداوم با جامعه جهانی ، صدور قطعنامه ها و تحریم بین المللی ، محدودیت و سانسور شدید رسانه ای ، سرکوب و اختناق و نقض مستمر حقوق بشر ، اخراج دانشجویان و اساتید منتقد از دانشگاهها و .... شرایطی را ایجاد نموده بود که عموم نیروهای سیاسی منتقد و اپوزیسیون در داخل و خارج ، مشارکت در انتخابات را بعنوان فرصتی حداقلی برای تغییر شرایط ارزیابی کرده و برای استفاده از این فرصت فعالانه در عرصه انتخابات حاضر شدند .
این گروهها از یک سو با طرح مطالبات خود و از سوی دیگر با اعلام حمایت از کاندیداهای رد شده از فیلتر شورای نگهبان مردم را به شرکت در انتخابات و تغییر دولت فرا خواندند ، البته انتشار مطالبات و خواسته های گوناگون صنفی و سیاسی و فرهنگی عموما در جهت بالا بردن آگاهی های مردم و اعتلای گفتمان کاندیداها صورت می گرفت و با توجه به مجموعه شرایط کشور و تعادل حاکم بر روابط قدرت انتظار برآورده شدن بیشتر این خواستها مد نظر نبوده و در اولویت کاری نیروهای سیاسی قرار نداشت بلکه اولویت اساسی همه گروهها ، برگرداندن حداقلی از عقلانیت بوروکراتیک به نهاد دولت با حذف احمدی نژاد بود.
پس از سرکوب سلسله اعتراضهای خرداد 1385 فضای امنیتی سنگینی در آذربایجان ایجاد شده و دستگیریهای گسترده ، صدور احکام طولانی حبس و تبعید ، سنگ اندازی در ادامه حیات نهادهای فرهنگی مردمی ، توقیف و تعطیلی فله ای نشریات دانشجویی آذربایجان ، تعلیق تشکلهای دانشجویی ، ممانعت کامل از برگزاری مراسمهای ملی و گرامیداشت شخصیتهای ترک و .... شرایط به مراتب بدتری را پدید آورده بود ، لذا انتخابات با استقبال گروههای سیاسی منطقه قرار گرفته و از ماهها پیش به موضوع مورد بحث بین نیروهای سیاسی آذربایجان تبدیل گردید .
بخش از فعالان سیاسی آذربایجان با این استدلال که هر گونه مشارکت در انتخابات مشروعیت بخشی به نظام دینی – شوونیستی حاکم است به تحریم انتخابات پرداختند لیکن جمع دیگری از گروهها و فعالان سیاسی با تاکید بر لزوم تغییر ، مشارکت در انتخابات را مورد توجه قرار داده و در این راستا و در کنار جریانهای موجود " شورای هماهنگی فعالان حرکت ملی " نیز شکل گرفته و با ارزیابی انتخابات به عنوان فرصتی در راستای تحقق آرمانهای هویت طلبانه آذربایجان شروع به فعالیت نمود ، هر چند بی تجربگی سیاسی ، هدف گذاری غلط ، سیاه – سفید پنداری امور، ضعف فرهنگ تحمل و تعامل ، مکانیسم دست و پا گیر تشکیل شورا و ... موجب بروز مجادلات و چالشهای غیرضروری ، وقت گیر و مضر گردید لیکن نفس تشکیل چنین شورایی یک گام به پیش بوده و لذا آن را گرامی میداریم ، امید است دست اندرکاران شورا با شناخت نقاط ضعف و رفع آنها در موقعیتهای مشابه با سرعت و چالاکی بیشتری به تدبیر امور بپردازند.
آسیب دیگر این مرحله تلاشها و نقدهای غیر منطقی و تخریب گونه برخی مخالفان شرکت در انتخابات بود که به بهانه جلوگیری از مصادره حرکت از سوی نامزد خاصی انجام میگرفت ، که ناشی از درک نادرست این دوستان از شرایط و چگونگی ائتلافهای انتخاباتی یا حمایت از یک نامزد خاص می باشد که یا بر اساس حوزه ای از منافع مشترک و یا پذیرش کل یا قسمتی از مطالبات حامیان شکل میگیرد.
با اینحال و علیرغم تمام کاستیها و نارساییها ، نیروهای فعال در جریان انتخابات ، توفیقات نسبی خوبی در برخی حوزه ها کسب نمودند که به برخی از آنها اشاره می شود :
- تعامل و همکاری طیفهای مختلف فکری در داخل حرکت
- رسمیت یافتن گفتمان حقوق فرهنگی و ملی در ادبیات سیاسی ایران
- رشد خود آگاهی ملی در بین ترکان
- سیاسی شدن و حرکت به سمت تشکل یابی
- ایجاد و تعمیق شکاف بین موافقان و مخالفان حقوق ملی اقوام در بین نیروها و گروههای سیاسی مرکز
- و ....
کانون دمکراسی آذربایجان وظیفه خود میداند از همه این تلاشگران ( شورای هماهنگی فعالان ، گروههای دانشجویی ، کمیته پیگیری مطالبات آذربایجان ، ان جی او ها ، اشخاص حقیقی و فعالان ستادهای انتخاباتی و سایتها و رسانه ها ) تشکر و قدردانی نماید ،
کانون دمکراسی آذربایجان امیدوار است صاحب نظران محترم با مطالعه و آسیب شناسی رفتارها و موضع گیریهای طیفهای مختلف حرکت در این دوره انتخابات ، در رسیدن به درک بهتری از تعریف و تامین منافع آذربایجان اقدام نمایند.
حوادث بعد از انتخابات :
ناظران بیطرف و اکثریت جامعه با تامل در نارضایتی عمومی و گسترده از دولت محمود احمدی نژاد ، فضای انتخاباتی شهرها و روستاها ، مطالعه بلوکهای رای ، توجه به منشا قومی و زبانی کاندیداها ، شعارها و برنامه های آنها ، انتظار نتیجه ای غیر از آنچه اعلام شد را داشتند.
اعلام عجولانه نتیجه ای بر خلاف انتظار عمومی ، تایید شتابزده آن از سوی ولی فقیه ، دستگیری های گسترده در فردای انتخابات ، قطع کانالهای ارتباطی ، تحولات روزهای قبل از انتخابات ، شواهد و قرائن آماری ، ناشیگریهای موجود در نتایج اعلام شده برخی حوزه ها و .... شائبه تقلب در انتخابات و مهندسی آرا را قوت بخشید و موجب بروز اعتراضات گسترده در تهران و سایر شهرها گردید. تجمعات اعتراضی بی سابقه ای که پایه های اقتدار نظام اسلامی را بشدت تکان داد و با کودتایی و نامشروع قلمداد شدن دولت احمدی نژاد از سوی مردم و بخشی از روحانیت و نخبگان حکومتی شکاف عمیقی در حاکمیت ایجاد گردید.
پشتیبانی بی محابای آیت ا.. خامنه ای از احمدی نژاد و تهدید معترضان به سرکوب و کشتار ، نوک پیکان اعتراض را متوجه شخص ولی فقیه و ساختار نظام نمود ، سرکوب خونین معترضین با صدها کشته و مجروح و هزاران نفر زندانی ، نیز کارساز نگردید و اعتراضات ادامه یافت .
اکنون تداوم اعتراضات با وجه دمکراسی خواهانه و حقوق بشری و شکل گیری حمایت گسترده جهانی از آن ، شرایطی بسیار بحرانی و ناامن را برای رژیم رقم زده است و چالشی را شکل داده که ولایتمداران بنیادگرا و نظامیان در یک سو و مصلحتگرایان و رفرمیستها در سوی دیگر آن به صف آرایی پرداخته اند و در شرایط کنونی حذف هیچ کدام از آنها محتمل نیست لذا بنظر میرسد که بحران کنونی هرچند با افت و خیزهایی ادامه داشته باشد ، بدیهی است که در صورت غلبه بنیادگرایان شرایط سخت تری در پیش خواهد بود و هرگونه مصالحه بین طرفین دعوا نیز به گشایش فضای سیاسی خواهد انجامید.
نحوه مواجهه نیروهای سیاسی آذربایجان در قبال اعتراض به نتایج اعلام شده و سرکوب خونین اعتراضات مردمی نیز بسیار حائز اهمیت می باشد که با پرسش زیر به شرح آن خواهیم پرداخت :
چرا اعتراضات به تهران و چند شهر بزرگ محدود شده و انعکاسی در شهرهای کوچک نیافت ؟
حضور نیروی سرکوبگر بسیج در محلات و امکان شناسایی آسان معترضین ، برخوردهای خشن تر و خودسرانه سرکوبگران در شهرهای کوچک ، دسترسی محدودتر به منابع اطلاع رسانی غیر حکومتی و ..... امکان شکل گیری تجمعات اعتراض آمیز در شهرهای کوچک را بطور چشم گیری کاهش میدهد بر این اساس همواره تجمعات اعتراض آمیز ضد دولتی در تهران و برخی شهرهای بزرگ مرکز استان متمرکز بوده است ( بعنوان استثنایی بر این قاعده در اعتراضات خرداد 1385 مناطق ترک نشین حتی شهرهای کم جمعیتی چون آب بر طارم ، شهر بهار در همدان و .. چندین شهر کوچک دیگر صحنه اعتراضات خیابانی بوده است )
در آذربایجان نیز شهرهای ارومیه و تبریز در اعتراض به کودتای انتخاباتی صحنه اعتراضات مردمی گردید ، در ارومیه دو نفر شهید و جمعی نیز مجروح و شمار زیادی بازداشت گردیدند ، در تبریز نیز بر اساس آمار رسمی ، در اعتراضات ضد کودتا حدود صد و سی نفر از فعالان سیاسی و سایر شهروندان بازداشت گردیدند.
در زنجان نیز علیرغم شکل نگرفتن اعتراض خیابانی چندین نفر از فعالان سیاسی شهر بازداشت شده اند.
با این وجود و با این حجم از اعتراضات که در مقایسه با سایر شهرهای معترض بعضا گسترده تر نیز بوده است ، رفتار آذربایجان در اتفاقات بعد از انتخابات از سوی ناظران به " سکوت " تعبیر گردید که ناشی از سنت پیشتازی آذربایجان در مبارزات ضد استبدادی قرن اخیر ایران و انتظار تداوم همین نقش آذربایجان از سوی قشر عوام و خواص ایران است.
همانگونه که شاهد بودیم ، این انتظار تاریخی از آذربایجان در اعتراضات اخیر محقق نشد و به تعبیری آذربایجان " سکوت " اختیار کرد ، تحلیل و کنکاش چرایی این سکوت می تواند نقش موثری در شناخت واقعیات امروز آذربایجان و شکل گیری روابط آینده جنبش ملی – دمکراتیک آذربایجان با حرکات ضد استبدادی سراسری ایران داشته باشد.
کانون دموکراسی آذربایجان این رفتار را تداوم رفتار انتخاباتی آذربایجانیها در سال 1384 و بالا آمدن فرد کمتر شناخته شده ای چون محسن مهرعلیزاده به عنوان انتخاب اول استانهای آذربایجان ارزیابی می کند و به اجمال دلایل و عوامل زیر را در اتخاذ این " سکوت " موثر ارزیابی می کند :
1-آذربایجان در سالهای گذشته و با گسترش گفتمان هویت طلبی و ناسیونالیسم ترکی و بویژه بعد از قیامهای سراسری خرداد 1385 فضای امنیتی داشته و جو اختناق بر آن حاکم بوده است ، همچنین به مناسبتهای مختلفی چون سالگرد اعتراضات 1385 ، گردهمایی های پاسداشت مبارزات بابک ، روز جهانی زبان مادری ، بزرگداشت مشروطیت ، اعتراضات سالانه اول ماه مهر و بازگشایی مدارس و ..... شاهد برگزاری تجمعات و اعتراضات خیابانی در شهرهای مختلف آذربایجان بوده ایم که با سرکوب شدید و بازداشت و احکام زندان همراه بوده است ،
2- علاوه بر دستگیریهای گسترده سالیان اخیر که بنا به گزارش مراجع مستقل حقوق بشری فقط در سال 1385 بالغ بر 5000 نفر بوده است ، در آستانه انتخابات اخیر نزدیک به صد نفر در اعتراضات جمعی به ویدئوی درشت گوییهای سید محمد خاتمی دستگیر شده اند که شمار زیادی از آنها هم اکنون نیز در بازداشت به سر میبرند. رد صلاحیت دکتر اکبر اعلمی همچنین لجاجت خاتمی و جناح اصلاح طلب در عدم عذرخواهی و دلجویی از مردم آذربایجان و سکوت در برابر سرکوب و دستگیری معترضان به وی ، فضای انتخاباتی را بی رونق نمود ، بدیهی است که در چنین فضای امنیتی و اختناق آمیز و کم رونقی جو انتخاباتی امکان شکل گیری اعتراضات جدی بسیار کاهش خواهد یافت.
3-به نظر میرسد علاوه بر دو فاکتور ذکر شده در بالا مهمترین عامل " سکوت " آذربایجان این نکته باشد که اعتراضات سالهای اخیر آذربایجان و مطالبات مردم ، جز موارد انگشت شماری عموما با بی توجهی و بایکوت گروهها و شخصیتهای سیاسی ، احزاب ، روشنفکران و رسانه های مرکز قرار گرفته است و گاها همنوایی برخی از جریانهای یاد شده با حکومت در سرکوب اعتراضات و دستگیریهای گسترده در آذربایجان نیز مشاهده شده است ، با این توصیف در صورت فعال شدن بیشتر نیروهای سیاسی و شهروندان ترک در اعتراضات کنونی - که مسلما همراه با انعکاس مطالبات ملی آذربایجان نیز خواهد بود - آیا تضمینی بر عدم بایکوت و سانسور صدای آنها ارائه شده است ؟ در ادامه سانسور پیش گفته به عنوان مثال در حوادث اخیر نیز شهادت دو نفر در ارومیه ، حمله به خوابگاه دانشجویان دختر در همین شهر و بازداشتهای گسترده معترضان در تبریز و زنجان انعکاس چندانی در رسانه های ایران نیافت.
4- نیروهای مرکزگرا عموما مطالبات فرهنگی و زبانی آذربایجانیها را به آینده ای مبهم حواله داده و با پاک کردن صورت مساله ، حتی از ارائه برنامه ای روشن در این زمینه نیز خودداری کرده اند ، در واکنش به این روند نیروهای سیاسی به ویژه نسل جوان آذربایجان با درس آموزی از تجربه های پیشین " مشارکت فعال و هزینه پرداختن در حرکت و جنبشهایی که مهمترین ضرورت سیاسی و تاریخی آذربایجان و ترکان ایران یعنی مساله هویت ، زبان و فرهنگ را نادیده بگیرد " را با تردید مورد بررسی قرار می دهند.
لذا به طور خلاصه می توان بایکوت و سانسور صدای آذربایجان ، همراهی و یا حداقل سکوت گروههای سیاسی مرکز با حکومت در سرکوب اعتراضات سالهای اخیر آذربایجان ، عدم ارائه برنامه منعکس کننده مطالبات آذربایجان در پلاتفرمهای نیروهای مرکزگرا و وجود جو امنیتی و اختناق چند ساله در منطقه را دلایل کم تحرکی یا " سکوت " آذربایجان برشمرد.
بخشی از نیروها و احزاب آذربایجانی مستقر در خارج کشور با تاکید بر مرزبندیهای مشخص خویش به حمایت کامل از اعتراضها پرداخته و تقریبا کلیه شخصیتها و احزاب آذربایجانی ، گروههای فعال در حوزه حقوق بشر ، سایتها و رسانه های ترکی با حس عمیق مسولیت و با صدور بیانیه ها ، شرکت در آکسیونهای اعتراضی و به ویژه درج و انتشار گسترده اخبار و رویدادهای جنبش ، اعتراض به کشتار شهروندان و پیگیری اعمال فشار بر حکومت اسلامی برای توقف خشونت علیه معترضان و زندانیان به یاری مردم ستم دیده و ایفای وظیفه انسانی خویش پرداخته اند ، بدیهی است که روند حمایت از آسیب دیدگان و قربانیان سرکوب خشونت بار معترضین باید ادامه داشته باشد.
" کانون دمکراسی آذربایجان " نیز فعالانه در این مسیر شرکت جسته و همگان را به حمایت از وجه ضد استبدادی ، دمکراتیک و حقوق بشری جنبش فراخوانده است.
" کانون دمکراسی آذربایجان " با عرض تسلیت مجدد به خانواده های داغدار ، خواهان شناسایی و محاکمه آمران و عاملان کشتار و ضرب و شتم مردم بی گناه ، آزادی فوری زندانیان سیاسی ، رفع محدودیت و سانسور از رسانه ها و ابزارهای ارتباطی و فراهم شدن امکان تجمعات آرام همه گروههای منتقد و مخالف می باشد .
ما با تاکید دوباره بر حمایت از ماهیت ضد استبدادی جنبش مردمی کنونی ، همه نیروهای سیاسی را به پذیرش واقعیت هویت چند فرهنگی و چند زبانی ایران و لوازم سیاسی این واقعیت دعوت می کنیم ، راه حل پیشنهادی ما برای فراگیر شدن جنبش انعکاس خواسته های اقوام ، زنان ، کارگران و ... در گفتمان جنبش است ، بدون توجه به اولویتهای مردم آذربایجان و همدلی با آن ، بدون محکوم نمودن سرکوب آذربایجان و سایر اقوام و با تداوم سانسور و بایکوت و تحمیل جداروی به آنها انتظار مشارکت و همراهی آذربایجانیها و سایر اقوام و در نتیجه پیروزی جنبش رویایی بیش نخواهد بود ، باید مطالبات دمکراتیک همه گروهها ، اقوام و ملیتها و زنان و .. از اولویتی یکسان برخوردار گردد و فرصت ظهور و بروز گرایشهای غیرستیز دینی و شوونیستی از میان برود ، در پایان از زبان مارتین لوترکینگ رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکا پاسخ به اولویت بندی و تقدم و تاخر مطالبات مختلف و شعار " الان وقت این حرفها نیست " را اینگونه بیان می کنیم : " بهترین زمان ، همین الان و بهترین مکان همین جاست ، ما اکنون با این حقیقت روبرو شده ایم که فردا ، همین امروز است ، اکنون باید با این ضرورتهای اجتناب ناپذیر رو در رو شویم ".
علیرضا اردبیلی-سایت تریبون
این روزها بحث بر سر شعار "مرگ بر روسیه" که در اعتراضات خیابانی در تهران بر زبان مردم جاری شده به خارج از ایران نیز کشیده شده است. علت اساسی شعارهای اعتراضی علیه روسیه در شرایط کنونی به رسمیت شناختن احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم ایران است. اما بخشاً ریشه های این نارضایتی مردم از روسیه را بایستی در سیاستهای حمایتی آن کشور از استبداد مذهبی حاکم دانست. سیاستی که در آن روسیه جدا از منافع اقتصادی کلانش در ایران، از این کشور به مثابه ابزاری در معامله و معادلات سیاسی اقتصادی آن کشور با جهان غرب استفاده می کند.
بنابراین مطرح شدن شعار "مرگ بر روسیه" به غیر از موارد برشمردهء فوق از نقطه نظر جناحهای درونی رژیم نیز حائز اهمیت است. روسیه در سی سال گذشته خواه ناخواه متحد جمهوری اسلامی بوده است. چرا که روسیه یکی از رقبای اصلی امریکاست و ایران به واسطه استراتژی ضدآمریکائی اش خواه ناخواه در کنار روسیه و عملاً متحد او به حساب می آمده است. در عین حال همکاریهای دوجانبه اقتصادی و عقد قراردادهای کلان در عرصه تکنولوژی اتمی و بویژه تجهزات نظامی با روسیه توسط ایران، عمق رابطه ایران با روسیه را نشان میدهد.
اما بعد از اعلان نتایج انتخابات و به رسمیت شناختن احمدی نژاد توسط روسیه و دو شقه شدن رژیم به تدریج منافع جناههای مختلف را نیز در معرض تغییر و دگرگونی قرار داد. اولا موضع روسیه در به رسمیت شناختن احمدی نژاد در واقع به تضعیف جناح اصلاح طلب به رهبری میرحسین موسوی می انجامید و طرفداران وی را به موضع اعتراض علیه روسیه می کشاند. از سوی دیگر مطرح شدن شعار "مرگ بر روسیه" از سوی طرفداران جناح اصلاح طلب، در واقع موضع جدید این جناح را در قبال سیاستهای روسیه نشان میدهد و موجبات جلب حمایت دولتهای غربی را از جریان اصلاحات در ایران فراهم می سازد.
زاویه دیگر تجربه و نگرش بخش بزرگی از مردم ایران یعنی ملیتهای غیرفارس ایران نسبت به روسیه است. روسیه یکی از آن کشورهایست که نه تنها به حقوق ملی ملیتها ساکن آن کشور احترام نمی گذارد، بلکه حتی خشن ترین سیاستها را در قبال چچن ها، که واقعا سمبل یک مقاومت دلیرانه در مقابل توهش روسیه هستند، اعمال کرده است.
ممکن است از زوایه نگاه چپ افراطی و یا گرایشاتی از این نوع، شعار "مرگ بر روسیه" راست روی تلقی کنند. آما به نظر میرسد که رئالیسم سیال در درک معادلات سیاسی کنونی از مرز یک برخورد شابلونیزه با مسائل سیاسی گذر کرده و ضرورتهای تاکتیکی و استراتژیک را معیار نزدیکی و یا دوری به یک کشور بحساب می آورد، برخورد اعتراضی به مداخله حمایت گرایانهء روسیه نسبت به استبداد سیاسی و آپارتایدی زبانی حاکم بر ایران را برنمی تابند.
بایستی یادآور شد که هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه هفتهء گذشته از دادن شعار "مرگ بر چین" توسط نمازگزاران منانعت بعمل آورد. این در حالی است که روسیه در قصابی خلق مسلمان چچن و چین در کشتار ایغوقورهای مسلمان ترک از هیچ قصاوتی فروگذاری نکرده اند. اما جمهوری اسلامی در مقام به اصطلاح یک دولت مذهبی و مسلمان، در مقابل قصاوتهای این دولتها علیه مسلمانان آن کشورها واکنش قابل ذکری از خود نشان نداده است.
سایت تریبون
معاون سیاسی اجتماعی فرمانداری اهواز روز یکشنبه اعلام کرد که یک بمب در ساعت ۲ و ۴۵ دقیقه بامداد در جاده ساحلی در اطراف پل علی ابن مهزیار اهوازی منفجر شده است. به گزارش خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، رضا نجاتی با تایید این که این بمبگذاری هیچ گونه تلفات جانی و خسارت در برنداشته است افزود: «ظاهرا این بمب صوتی بوده است، اما تحقیق برای شناسایی دقیق نوع بمب از سوی کارشناسان مربوطه در حال انجام میباشد.»تاکنون گروه یا شخصی مسئولیت بمبگذاری روز یکشنبه را بر عهده نگرفته است.خبرگزاری فرانسه نیز ضمن اعلام این خبر افزود که در سالهای گذشته اهواز هدف بمبگذاریهای متعددی قرار گرفته و دولت ایران کشورهای خارجی را متهم به دست داشتن در این بمبگذاریها کرده است.پیشتر خبرگزاریهای ایران در اوایل خردادماه گزارش داده بودند که نیروهای امنیتی بمب دستسازی را در توالت یک هواپیمای پرواز اهواز-تهران خنثی کردهاند.به گزارش خبرگزاری نیمهرسمی ایسنا، رضا جعفرزاده، سخنگوی سازمان هواپیمایی کشوری، اعلام کرد: «مقارن ساعت ۲۲ و ۴۵ دقیقه شب گذشته یک فروند هواپیما به شماره پرواز ۷۰۳۰ متعلق به شرکت هواپیمایی کیشایر در مسیر اهواز به تهران مورد تهدید قرار گرفت که با هوشیاری و سرعت عمل بهموقع گارد حفاظت هواپیمایی این توطئه خنثی و در ساعت ۲۲ و ۵۷ دقیقه هواپیما با کلیه سرنشینان در فرودگاه اهواز به زمین نشست.»درجریان بمبگذاریهای اهواز در زمستان سال ۱۳۸۴ بیست نفر کشته و نزدیک به صد نفر مجروح شدند. دست کم ۱۵ نفر به اتهام ارتباط با بمبگذاریهای زمستان سال ۱۳۸۴ در خوزستان اعدام شدند.
رادیو فردا
میرحسین موسوی روز یکشنبه با انتشار بیانیهای در مورد برگزاری دادگاه معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری که شنبه دهم مردادماه برگزار شد گفت: «دندان شکنجهگران و اعترافگیران دیگر به استخوان مردم رسیده است تا جایی که اینک از میان کسانی قربانی میگیرند که خدمات بزرگ به کشور و نظام در کارنامه دارند و به تهدید دیگرانی سرگرمند که در نشو و نمای این نهضت و تاسیس نظام برخاسته از آن برجستهترین نقشها را بر عهده داشتهاند.»وی در مورد اتهام وابستگی معترضان به کشورهای خارجی گفت: «میگویند فرزندان انقلاب در دادگاهی که دیروز تشکیل شده بود به ارتباط با بیگانه و برنامهریزی برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی اعتراف کردهاند. اینجانب در سخنان آنان دقیق شدم و در حقیقت آن چنین چیزی نیافتم، بلکه شنیدم که با نالهای عمیق از سرگذشت دردناک خود در این پنجاه روز میگفتند؛ انسانهایی لهشده که ممکن بود به هرچیز دیگری هم که به آن الزام شود اقرار کنند. به راستی چه چیز دیگری جز داستان رنجهایی که کشیدهاند ممکن است بگویند.» بیشتر بخوانید:دفتر هاشمی رفسنجانی «اعترافات» ابطحی را تکذیب کرد سخنان آقای موسوی در حالی بیان می شود که دادگاه متهمانی که از آنها با عنوان «عوامل اغتشاش و آشوب» نام برده شده، صبح روز شنبه در سالن اجتماعات اداره کل دادگستری تهران آغاز شد.برخی چهرههای سرشناس اطلاحطلب از جمله محمدعلی ابطحی، محسن میردامادی و بهزاد نبوی در کنار دهها نفر دیگر که در دو ماه گذشته دستگیر شدهاند به شرکت در «کودتای مخملی» متهم شدهاند.به گزارش خبرگزاری نیمهرسمی فارس حامی محمود احمدینژاد، محمد علی ابطحی، معاون سابق محمد خاتمی و از مشاوران مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم، گفت: «آنچه که معاون دادستان به عنوان انقلاب رنگی یا مخملی عنوان کردند بنده فکر میکنم ظرفیت آن در کشور وجود داشت. البته نمیدانم که نیت آن واقعاً وجود داشته یا نه، ولی اگر این ظرفیت در کشور ضعیفتری موجود بود، موفق میشد و در خصوص رسانه هم باید گفت که رنگ سبز بیشتر تبدیل به یک رسانه شده بود.» نخست وزیر سابق ایران در جدیدترین بیانیه خود میپرسد: «با استناد به اعترافهایی که رنگ شکنجههای قرون وسطایی از آن هویداست انتظار دارند ملت را به چه چیز قانع کنند؟»آقای موسوی سپس میافزاید: «صحنههایی که دیدیم و دیدید جز تدارکی ناشیانه برای شروع به کار دولت دهم نیست. از دادگاهی که همه چیزش تقلبی است انتظار دارند عدم وقوع تقلب در انتخابات را اثبات کند. اگر شما اهل تقلب نیستید آن را در رعایت ظواهر اولیه یک دادرسی قضایی به نمایش بگذارید. مردم ما با فرزندان خود که دیشب پس از ۵۰ روز بیخبری چهرهشان را دیدند احساس همدردی میکنند. »وی در پایان بیانیه خود گفته است : «برادران ما! غمگین نباشید. بدانید که مردم وضعیت شما را درک میکنند و میدانند که حفظ جان شما واجبتر از هر چیز دیگر است. زود خواهد بود که ملت محاکمه مرتکبین این فجایع را شاهد باشد و بازجویان و شکنجهگرانی که اینگونه با جان و آبروی او بازی میکنند بشناسد.» پیشتر محمد خاتمی، رئیس جمهوری سابق ایران، نیز این دادگاه را نمایشی بیش ندانست. جبهه مشارکت نیز روز شنبه در بیانیهای محاکمه تعدادی از اصلاحطلبان را به «شویی مضحک» و تبلیغاتی تشبیه کرده و کیفرخواست دادستانی تهران را متنی «سیاسی و غیرحقوقی و غیرمستند» دانسته است.
رادیو فردا
ماشااله رزمی: در تظاهرات دهمین سالگرد 18 تیر در تهران دسته ای از تظاهر کنندگان مسیر خودرا بطرف سفارت چین انتخاب کرده بودند تا به حمایت چین از انتخابات تقلبی در ایران اعتراض بکنند . جا دارد این عمل سمبلیک و بدنبال آن سرکوبی اویغورها توسط دولت چین ازجنبه های مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد وهماهنگی سیاستهای سرکوبگرانه هردوطرف محکوم گردد زیراجمهوری اسلامی علیرغم ادعا های اسلام پناهی اش ، سرکوب مسلمانان اوبغور را محکوم نکرده و حتی از انعکاس درست اخباراین واقعه بزرگ خودداری کرده است.
26 ژوئن2009 عده ای ازچینی های هان(ملیت اکثریت درچین) بخوابگاه کارگران اویغور( ترک های شماغرب چین ) که در یک کارخانه اسباب بازی سازی درگانگ دونگ واقع در ایالت کانتون در جنوب چین هجوم می برند و دونفر از کارگران اویغوررا باتهام تجاوزبه دو زن هان کشته و 118نفر را بشدت زخمی می کنند درحالیکه اویغورها مدعی هستند که هان ها به زن های اویغور تجاوز کرده اند.خبر این حادثه در سراسر دنیا پخش می شود و ده روز بعد یعنی پنجم ژوئیه چند صد نفر از جوانان اویغور در شهر اورومچی در پایتخت جمهوری خودمختار سین کیانگ (ترکستان شرقی ) در مقابل دفتر حزب کمونیست چین در میدان مرکزی جمع می شوند و با تظاهرات آرام ازمقامات مسئول چینی می خواهند که علت کشتار اویغور ها در گانگ دونگ روشن شود و عاملین جنایت مجازات شوند .دعوت به این تجمع از طریق اینترنت انجام گرفته بود .
پلیس برای متفرق کردن تظاهرات به خشونت متوصل می شود و تظاهر کنندگان با پلیس در گیر می شوند . در عرض چند ساعت این درگیری به جنگ بین چینی های هان و ترک های اویغور تبدیل می شود و تعداد زیادی کشته و زخمی می شوند . روز ششم ژوئن هان ها که عضو ارتش خلق هستند (نظیر نیروی بسیج در جمهوری اسلامی ) با همراهی پلیس به محلات اویغور نشین حمله می کنند وبا تخریب خانه ها و مغازه ها تعداد زیادی را کشته و تمام مرد ها و جوان ها را دستگیر می کنند .دولت چین پنجاه نفر ازخبرنگاران خارجی را به اورومچی می برد تا وانمودبکند که اویغورهای مسلمان ، هان های غیر مسلمان را قتل عام کرده اند اما تظاهرات زنان اویغورکه شوهران و پسرانشان کشته یا دستگیر شده بود دولت چین را غافلگیر می کند و واقعیت قضیه آشکار می گردد.
بلافاصله دولت چین بیست هزارنیروی نظامی کمکی به اورومچی اعزام نموده وحکومت نظامی برقرارمی کند اما باز نا آرامی ها تا روز جمعه یازده ژوئیه ادامه می یابد و دولت دستور می دهد که از ورود مردم به مساجد جلوگیری شود که این مساله نیز مسلمانان بی طرف را ناراضی می کند . طبق آخرین آمار دولتی در ناآرامی های اورومچی و در گیری قومی بین هان ها و اویغور ها 192 نفر کشته ، 1600 نفر زخمی شده و دو هزارنفر دستگیر شده اند . درگیری بین هان ها و اویغور ها بعد از واقعه میدان تی آن من که بیست سال پیش رخ داد بزرگترین حرکت علیه حکومت مرکزی بوده است . طبق نوشته روزنامه لوموند بر اساس اظهارات پزشکان بیمارستانهائی که کشته ها و زخمی هارا پذیرفته اند اکثراویغورها براثر تیراندازی پلیس و با گلوله کشته شده اند درحالیکه هان ها با سنگ و چوب کشته شده اند
با اینکه خبرجنگ قومی در ترکستان شرقی از روز شروع درگیری سر تیتر خبرهاست اما جمهوری اسلامی آنرا ندیده می گیرد زیرا دولت چین در صحنه بین المللی برای جمهوری اسلامی پوشش دیپلماتیک ایجاد می کند ودر عوض از امتیاز های اقتصادی در ایران بهره مند می گردد . هر دو دولت هماهنگی کاملی در تبلیغات خودبا یکدیگر دارند و بدین جهت علیرغم اینکه تعداد زیادی مسلمان در اورومچی کشته شده اند وحتی نخست وزیر و رئیس جمهور ترکیه وقایع شهر اورومچی را نسل کشی مسلمانان اویغور نامیده اند سران جمهوری اسلامی و مطبوعات تحت سانسورایران با تمام ادعا های اسلام خواهی شان عملا در باره این وقایع سکوت کامل اختیارکرده اند و با این کار خود نشان داده اند که دفاع از مسلمانان فلسطین تبلیغات سیاسی بیش نبوده و فاقد قصد و انگبزه سالم است . مرگ دسته جمعی مسلمانان اویغور نادیده گرفته می شود درعوض همزمان با آن برای مرگ یک زن مسلمان در اروپا های و هوی راه انداخته می شود . جمهوری اسلامی درگذشته در چچنیا به روسها باج داد واکنون در ترکستان شرقی هم به چینی ها باج می دهد . با این وصف هیچ مسلمان واقعی دیگر اسلامی بودن حکومت تهران را باور نخواهد کرد .
اویغورها کیستند؟
خواجه رشیدالدین فضل اله همدانی در مجمع التواریخ می نویسد که کلمه اویغور در زبان ترکی قدیم بمعنی جمع است خان ترک ، اوغوزخان نه پسر داشته است که جمع آنها را اویغور گفته اند . اویغورها یکی از معروفترین ملل ترک هستند که فرهنگ و زبان آنها پایه سایر زبانهای ترکی محسوب می شود و از اولین ملل ترک زبان بوده اند که به دین اسلام گرویده اند . موطن اصلی اویغورها ترکستان شرقی در آسیای مرکزی و شمالغرب چین می باشد و شهرکاشغر پایتخت قدیمی ترکستان بزرگ بوده است . اویغورها در طول تاریخ در ترکستان بزرگ که شامل ترکستان شرقی و مغولستان و قسمت عمده کشور های فعلی آسیای مرکزی می باشد حکومت کرده اند . محمود کاشغری بزرگترین شخصیت تاریخی تمام ترک ها اولین دایرت المعارف دنیا را بنام « دیوان لغات الترک » درقرن یازده میلادی تدوین کرده است . این کتاب که ماخذ اصلی لغات واصطلاحات و ضرب المثل های ترکی می باشد برای معرفی ترک ها به اعراب در دوران طلائی اسلام تدوین شده است .
رشته کوههای بلند به ارتفاع پنج هزار متر ترکستان شرقی را از خاک اصلی چین جدا می سازد . از این منطقه در ادبیات فارسی بنام ختا و ختن یاد شده است . ترکستان شرقی بزرگتر از ایران و حدود یک میلیون و هفتصد هزار کیلومتر مربع وسعت دارد که بخش بزرگی از آن صحاری آسیای مرکزی است . جمعیت فعلی ترکستان شرقی که چینی ها آنرا سین کیانگ نامگذاری کرده اند بیست میلیون نفر است . شغل عمده اویغور ها در گذشته غیر از دامداری و زراعت ، پیشه وری و تجارت در جاده ابریشم بوده و خط و زبان اویغوری در جاده ابریشم رایج بوده است . اویغور ها خط مخصوص خود را دارند واغلب نوشته هائی که ازدوره مغولان وحکومت تیموریان در ایران باقی مانده بخط اویغوری می باشد . زبان مغولی خط مخصوص بخود نداشته لذا مغول ها برای اداره امپراطوری مغول خط اویغوری را انتخاب کرده بودند .
نفوذ چین در ترکستان شرقی
سابقه نفوذ چینی ها در ترکستان شرقی به دوره باستان می رسد و چینی ها آنجا را همواره جزئی از خاک چین دانسته اند اما می دانیم که درطول تاریخ ترکستان بزرگ حکومت های مستقل خود را داشته است و رابط چین با دنیای اسلام در آسیای مرکزی بوده است . در قرون معاصر در سال 1884 میلادی در دوره امپراطوری منچو، چینی ها ترکستان شرقی را تسخیر کردند و نام آنرا تغییر داده « سین کیانگ » نامیدند که در زبان چینی بمعنی « مرز جدید » می باشد .
در سال 1933 جمهوری مستقل ترکستان شرقی ایجاد شد و در دوره جنگ دوم جهانی در سال 1944 نیز حکومت تازه ای با کمک شوروی تاسیس شد و تا سال 1949 ادامه یافت . این دولت ارتش مخصوص خود را داشت که توسط نظامیان شوروی آموزش داده شده بودند . با پیروزی مائو تسه تونگ و تاسیس چین کمونیست شوروی ها مایل بودند که حکومت ترکستان شرقی به چین ضمیمه شود ولی رهبران حکومت آنجا موافق نبودند بدینجهت شوروی ها رهبران ترکستان شرقی را به مسکو دعوت کردند که هواپیمای حامل آنان بعلت نامعلومی سقوط می کند و تمام رهبران اویغور کشته می شوند. سرنوشت حکومت مستقل ترکستان شرقی و همچنین سرنوشت رهبران آن ضمن هم زمان و هم فرهنگ بودن از نظر سیاسی نیر بسیار شبیه سرنوشت حکومت ملی و رهبران فرقه دموکرات آذربایجان در سال های پایانی جنگ دوم جهانی است ومطالعه این موضوع از نظر تاریخی می تواند آموزنده باشد .
ارتش چین بدنبال این واقعه و کشته شدن رهبران اویغوربدون مقاومت جدی وارد ترکستان شرقی می شود و باین ترتیب ترکستان شرقی بعنوان یک ایالت خود مختارجزوفدراسیون چین کمونیست می شود و اورومچی پایتخت سین کیانگ می گردد .
در سال 1949 هنگامی که ارتش چین وارد ترکستان شرقی شد ، چینی های ساکن آنجا تنها شش در صد جمعیت را تشکیل می دادند ولی طبق آمار رسمی دولتی با مهاجرت انبوهی که طی شصت سال گذشته انجام گرفته هم اکنون چینی های هان 41 در صد جمعیت را تشکیل می دهند ودر شهر دومیلون نفری اورومچی چینی ها اکثریت شده اند . با توجه به وجود انبوهی از کازاخ ها ، اوزبک ها و قیرقیزها ، مغول ها و هوئی ها درترکستان شرقی بنظر می رسد که اگر وضع بهمین روال ادامه یابد بزودی اویغور ها در وطن خود شان به اقلیت مطلق تبدیل خواهند شد . اویغورهای چین بیست میلیون نفر بر آورد شده اند که هم اکنون تنها 9 میلیون نفر آنان در ترکستان شرقی ساکن هستند .
منابع عظبم نفت و گاز در ترکستان شرقی آنجا را به یک منطقه استراتژیک تبدیل کرده است . در ترکستان شرقی قانون هر زن و شوهر یک فرزند که در سایر نقاط چین رایج است اجباری نمی باشد و اویغور ها اغلب فرزندان متعدد دارند با این وجود مهاجرت انبوه هان های چینی ترکیب جمعیتی را کاملا بهم زده است . دولت چین سرمایه گذاری های عظیمی در این خطه کرده است ولی این سرمایه گذاری کلا بضرر اویغور ها تمام شده زیرا هان های مهاجر در کادر ارتش خلقی به این منطقه اعزام می شوند و صاحب زمین و پست های کلیدی می گردند و تنها کارهای کوچک و روز مزدی برای اویغور ها باقی می ماند بطوری که کارگران زراعی عموما از اویغورها می باشند و صاحب کار ها مهاجرین هان هستند . کسی که عضو ارتش خلقی است خانواده اش نیز ارتشی محسوب می شود ودارای امتیازات بیشماری است که می توان آن امتیازات را با امتیازاتی که پاسدارها در جمهوری اسلامی دارند مقایسه کرد . بعد از انقلاب فرهنگی چین ، سیاست های آزادسازی اقتصاد ی با سیاست انقلاب کشاورزی که در ترکستان شرقی عملا بصورت کلنیزاسیون زراعی در آمده همراه شد و ترکستان شرقی بعلت خاک مرغوب و هوای مناسب به مرکز تولید پنبه و باغداری تبدیل شد تا آنجا که بزرگترین کارخانه تولید رب گوجه فرنگی دنیا که محصولاتش به تمام کشور های جهان صادر می شود در ترکستان شرقی تاسیس شده است .
از نظر اقتصادی درگیری قومی در گانگ دونگ که یک سوم صادرات چین از آن منطه صنعتی است ، دلیل آشکار سرایت بحران اقتصادی جهانی در چین است و کارگران یک محل بعلت بیکاری حاصل از بحران کارگران غیر بومی را تحمل نمی کنند و سیاستهای نادرست حرب کمونیست چین در برخورد با مساله اقلیت های ملی با توجه به فاصله ای که بین فقر و ثروت ایجاد شده است بحران را تشدید می کند . در چین 56 ملیت مختلف زندگی می کنند و دولت چین برای آسیمیله کردن آنها نیروی جوان را جابجا کرده و دوراز زادگاهشان بکار می گیرد در مورد اویغور ها که یکی از پر شمارترین ملت ها هستند جابجائی نیروی کار گاها با زور همراه است و قبل از واقعه اخیر هشتصد کارگر اویغور برای کاردریک کارخانه اسباب بازی سازی درگانگ دونگ یعنی پنجهزارکیلومتردورتر از ترکستان شرقی زادگاه اویغورها انتقال یافته اند .
اهمیت ژئوپلتیک ترکستان شرقی
وجود منابع عظبم نفت و گاز و همسایگی ترکستان شرقی با روسیه ، مغولستان ، کازاخستان ، قرقیزستان ، افغانستان و پاکستان ، این ایالت زرخیز را به میدان رقابت های سیاسی قدرتهای یزرگ تبدیل کرده است . از آغاز قرن بیستم روشنفکران اویغور تحت تاثیر سیاست های گوناگون بوده اند . ما بین دو جنگ جهانی بخشی از روشنفکران اویغور گرایش به سوسیالیسم و بخشی دیگر گرایش به کمالیسم داشته اند که در نهایت با تشکیل دولت مستقل در سال 1944 تمایل سوسیالیستی بقدرت می رسد ولی با پیوستن ترکستان شرقی به چین ، مخالفان دولت چین ازجمله آمریکا می کوشند از مساله ملی اویغور علیه چین کمونیست بهره برداری بکنند تا اینکه در سال 1972 ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا به چین سفر می کند و روابط چین و آمریکا عادی می گردد و آمریکا سیاست حمایت از گروههای جدائی طلب را کنار می گذارد .
بعد از آن بین چین و شوروی اختلافات شدید مرزی ایجاد می شود و تا مرحله جنگ محلی پیش می ربود . در این دوره شوروی می کوشد بخشی از اویغورهاراکه از دوره حکومت مستقل ترکستان باقی مانده بودند دوباره فعال سازد اما چندان موفق نمی شود و با بهبود روابط چین و شوروی مساله خاتمه می یابد .
هنگام حضور شوروی ها در افغانستان ، دولت اسلامی پاکستان برای گرفتن بعضی امتیازات از چین اقدام به جذب بعضی از اویغورهای مسلمان تند رو نموده و آنهارا در کنار گروه مجاهدین افغان آموزش نظامی می دهد و بدینسان گروههای تندرو اسلامی اویغور شکل می گیرد اما بعدا دولت پاکستان برای مقابله با دشمن اصلی اش هندوستان به کمک های فنی و تسلیحاتی چین نیازمند می شود و چین نیز هم برای تکمیل پروژه بمب اتمی پاکستان و هم ساخت موشک های دور برد با پاکستان همکاری می کند و باین ترتیب مساله حمایت از اسلامیون تند رو اویغورمنتفی می شود .
هم اکنون دیاسپورای اویغور در کشورهای کازاخستان ، قر قیزستان ، ترکیه ، آلمان و ایالات متده متشکل و فعال است و در مجموع به مبارزه مسالمت آمیز و نافرمانی مدنی روی آورده است .دیاسپورای اویغور در ترکیه سیصد هزار نفر است .
جنبش ملی اویغور در سال های اخیر
با انحلال اتحاد شوروی و با استقلال مجدد جمهوری های آسیای مرکزی ناسیونالیسم اویغور نیز که هرگز خاموش نشده بود تولد دوباره می یابد اما دوران دیگر دوران جنگ سرد و مبارزه ایدئولوژیک نبود بدینجهت گروههای متعدد اویغور و عموما در خارج از کشور فعال می شوند . چند سالی جنبش ملی اویغور در کشمکش های درونی و پراکندگی سر می کند تا اینکه کنگره جهانی اویغورها بعنوان یک جنبش دموکراتیک و لائیک به پراکندگی ها پایان می دهد ولی در همین حال واقعه یازده سپتامبر در آمریکا به دولت چین امکان می دهد تحت عنوان مبارزه با تروریسم تبلیغات وسیعی را برای مسلمان افراطی و تروریست نشان دادن جنبش ملی اویغور براه اندازد دستگیری عده ای از اویغور ها در افعانستان و انتقال آنان به زندان گوانتانامونیزخوراک تبلیعاتی برای دولت چین تولید می کند. بعضی از عملیات تروستی اویغورهای افراطی نیز مانند کشتن پلیس هائی که مشغول ورزش صبحگاهی بودند ، آب به آسیاب تبلیغات چین می ریزد .
محور فعالیت اویغور ها در دوره جدید پایان دادن به سیاست کلنیالیستی چین در ترکستان شرقی است . مساله حفظ هویت فرهنگی ، دینی و ملی و همچنین پایان تبعیضات سیاسی و اقتصادی خواست های قانونی اویغور های داخل ترکستان شرقی است .
دور جدید فعال شدن جنبش ملی اوبغور با نام « ربیعه قادر» زنی شصت و سه ساله و مادر یازده فرزند گره خورده است . این زن که به مادر اویغور معروف شده در پانزده سالگی با یک کارمند حزب کمونیست ازدواج می کند و از اوصاحب شش فرزند می شود . در دوره انقلاب فرهنگی چین از شوهرش جدا شده و یک مغازه لباسشوئی دایر می کند و بزودی آنرا به فروشگاههای زنجیره ای تبدیل می کند و همچنین با یک روشنفکر اویغوربنام صدیق روزی که مدت ده سال در اردوگاههای کار اجباری بسر برده بود ازدواج می کند و تعداد فرزندانش را به یازده می رساند . با استقلال جمهوری های تازه در آسیای مرکزی کار تجاری اش را با این کشور ها گسترش می دهد و بعنوان زن میلیاردر و ثروتمند ترین زن اویغور معروف می شود و در عین حال بعضویت شورای خلق برگزیده می شود . دولت چین پیروزی های تجاری ربیعه قادر را بحساب درستی سیاستهای اقتصادی دولت می گذارد و اورا چون سمبل موفقیت زن اویغور معرفی می کند .
درسال1997 درشهر گلجه ( مینینگ) در نزدیکی مرزهای قرقیزستان شورش محلی اویغور ها رخ می دهد .ربیعه قادر از اویغور ها طرفداری می کند واین عمل بمزاق مسئولین حرب کمونست خوش نمی آید اما چون ربیعه قادر مصونیت نمایندگی داشت نمی توانند کاری بکنند تا اینکه مانع انتخاب بعدی او بنمایندگی شورای خلق می شوند و چندی بعد بعنوان خیانت به خلق و فاش کردن اسرار دولتی به مرگ محکوم می کنند جرم او ارسال بریده های روزنامه های چینی به شوهرش در خارج از چین بود و ربیعه قادر شش سال در زندان می ماند وسازمان تجاری او ازهم می پاشد و دوپسرش زندانی می شوند که همچنان در زندان هستند .
در سال 2005 در اثر فشارهای بین المللی ربیعه قادربعلت بیماری از زندان آزاد می شود و به شوهرش در ایالات متحده آمریکا می پیوندد . آزادی او یک معامله سیاسی بود . بگفته رئیس سازمان عفو بین الملل ، سازمان ملل متحد قطعنامه ای را برای محکوم کردن چین بخاطر نقض حقوق بشر حاضر کرده بود در آن موقع با مذاکراتی که با مسئولین چینی صورت می گیرد ربیعه قادر آزاد می شود و قطعنامه مربوطه ندیده گرفته می شود .
ربیعه قادر بعد از معالجه برهبری کنگره جهانی اویغور ها انتخاب می شود و در سال 2008 دوباره در این پست ابقاء می شود . وی که همیشه با کلاه اویغوری (عرقچین جهارگوش) و با زبان اویغوری با رسانه های خبری روبرو می شود می گوید :
دولت چین بیش ازهمه به ما حمله می کند چون ما مبارزه مسالمت آمیز می کنیم زیرا اگر بمبی در گوشه ای منفجر شود مقامات رسمی چین خوشحال می شوند و آزادی خواهان اویغور را تروریست معرفی می کنند .
دولت چین در تبلیغات رسمی ربیعه قادر را آلت دست سیاستهای آمریکا ، تروریست و تجزیه طلب معرفی می کند وادعا می کند که درگیری اتنیک در اورومچی نیز با برنامه ریزی او بوده است . چینی ها ربیعه قادررا با دالای لاما رهبر اوپوزیسیون تبت مقایسه کرده و تمامی عملیات تروریستی را در سین کیانگ زیر سر او می دانند .
تبلیغات دولت چین علیه مخالفانش آنقدر شبیه تبلیغات جمهوری اسلامی علیه ایرانیان خارج کشور است که با یک بگاه می توان کپیه برداری این سیاستها را از یکدیگربه آسانی تشخیص داد .
دولت چین از اتباع خود می خواهد که در سایه رونق اقتصادی کشور به اندوختن ثروت مشغول بشوند و در سباست دخالت نکنند ولی همه انسانها را نمی توان برای همیشه غیر سیاسی نگاهداشت . تجربه نشان می دهد که نه سوسیالیسم و نه دموکراسی قادر بحل مساله ملی نیستند و این مساله تنها با حق تعیین سرنوشت ملل بدست خودشان قابل حل است .
آینده ترکستان شرقی چه خواهد بود؟
نظر باینکه دیدگاههای متعدد در جنبش ملی اویغور وجود دارد استراتژی های متعددی نیز برای آینده طراحی می شود . در این میان گروهی معتقدند که چین کمونیست هم مانند اتحاد شوروی سابق دیر یا زود از هم خواهد پاشید و ملل موجود در فدراسیون چین مستقل خواهند شد و از جمله تبت و ترکستان شرقی استقلال کامل خود را بازخواهند یافت و مبازه ملل موجود در فدراسیون چین تحقق این هدف را تسریع خواهد کرد . فدراسیون چین از بهم پیوستن 56 ملیت مختلف تشکیل شده است .
گروهی دیگر آرزوی ایجاد جمهوری اسلامی را دارند بویژه که در گذشته جنبش شکل یافته ای با این استراتژی وجود داشته است و شخصی بنام « یوسف آلب تکین » رهبرجمهوری اسلامی ترکستان شرقی بود که در سال 1995 در سن 94 سالگی درگذشت . هم اکنون در کشورهای آسیای مرکزی یک حزب اسلامی بنام « حزب تحریر » فعال است و حتی توانسته است به یک نیروی تهدید کننده حاکمیت در کشور های آسیای مرکزی تبدیل شود . حزب تحریر در میان اوبغورها نیز نفوذ دارد و علیرغم اینکه روشنفکران اویغور کمتر به مذهب گرایش دارند ولی مردم عادی بویژه روستائیان اسلام را مبنای هر حرکت سیاسی می دانند . اسلام اویغور ها جنبه تصوف دارد و طرفدار مداراست .
پایان دادن به کلنیزاسیون ترکستان شرقی توسط چینی های هان ، کسب خودمختاری واقعی ، برداشته شدن تبعیضات اقتصادی و سیاسی و مهمتر از همه دفاع از زبان و فرهنگ اویغور خواست همه مبارزان اویغور در حال حاضر است اگر این خواسته ها بر آورده شده و موانع موجود برطرف شوند ملت اویغور خواهد توانست آزادانه و آگاهانه آینده خود را بدست خود رقم بزند .
ماشااله رزمی 12 ژوئن 2009 - پاریس
یونس شاملیچندی پیش در کشاکش جنگ تبلیغاتی میان نامزدها در دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری، خبر تصویب برای تدریس دو واحد درسی به زبان ملیتهای غیرفارس (بقول آنان زبان قومی) در دانشگاههای کشور توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر شد. انتشار این خبر در آن شرایط، در واقع، واکنش احمدی نژاد به برنامه دیگر نامزدهای ریاست جمهوری بود که به حقوق ملیتها و بویژه اجرای کامل اصل 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی تاکید داشتند. اینک درز خبر ابلاغ مصوبه فوق به ارگانهای آموزش و فن آوری کشور توسط دولت احمدی نژاد در خور بررسی است.
اولین واکنش انسان در قبال خبر ابلاغ مصوبه تدریس زبان ملیتهای غیرفارس در برخی از مراکز دانشگاهی ایران، بویژه زمانیکه اعتراضات وسیع به نتایج انتخابات دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری و تقلب های کلان در آن هنوز یکی از دیسکوس های اصلی درمطبوعات بشمار میرود، استمرار جنگ روانی و تبلیغاتی نامزدهای انتخابات را به ذهن آدمی متبادر می کند. موقعیت ضعیف محمود احمدی نژاد، عوام فریبی که هنوز نتوانسته اعتبار لازم را برای استمرار دولت دوم خود بدست آورد، چنین ابلاغیه ایی برای ارگانهای فرهنگی کشور معنی دار به نظر میرسد. معنی دار از این جهت که اولا؛ً جدال دو جناح تمامیت خواه (خامنه ایی-احمدی نژاد) از یکسو و اصلاح طلب (موسوی-هاشمی نژاد) از سوی دیگر رو به سوی اتمام ندارد و دوم اینکه؛ توجه به مسئله ملیتهای غیرفارس و ابلاغه مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص تدریس دو واحد درسی زبانهای غیرفارسی نشان از اهمیت مسئله ملیتها و جلب و جذب آنان برای مقبولیت بخشیدن به کرسی ریاست جمهوری است که احمدی نژاد در پی کسب آن است.
اما این تمامی ماجرای پشت پرده طرح مسئله زبان ملیتهای غیرفارس در ایران نیست. بلکه پرداختن به مسئله ملیتهای همچنانکه در پروسه تبلیغات انتخاباتی به عینه روشن شد، تمامی نامزدها برای جلب و جذب رای مردم در مناطق غیرفارس به شیوه های مختلفی (برای نمونه پوشیدن لباسهای محلی که احمدی نژاد سکان دار این شیوه بود و یا ارائه برنامه برای اجرای اصل معوقه 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی که توسط موسوی و بویژه کروبی به آن تکیه شد) مستمسک جستند.
مناظره های جنجال برانگیز تلویزیونی، مسیر مباحثات را از مباحث اصلی و مطالبات مردم خارج ساخت و آن را به تخریب شخصیتهای جناح اصلاح طلب و واکنشهای نسبتا تند جناح اصلاح طلب نسبت به احمدی نژاد را به همراه داشت و هیجان این مناظره ها مباحث دیگر را درهم غلطید و هیجان نیروی جوان را در برخورد با انتخابات به همراه داشت. هیجانی که با اعلام نتایج انتخابات به نفع احمدی نژاد به فوران وسیع مردم در اعتراض به آن تبدیل شد.
اینک فضای سیاسی کشور همچنان ملتهب حوادث بعد از انتخابات است. و تمامی حرکات و سکنات احمدی نژاد در سمت و سوی کسب مقبولیت و به عبارت دیگر در راستای فریب هرچه بیشتر مردم است.
ماهیت مصوبه و علتهای ابلاغ آناقدام دولت احمدی نژاد برای تدریس دو واحد درسی برای زبانهای غیرفارسی در ایران از سه جهت قابل بررسی است؛
اول اینکه؛ اگر دولت واقعاً در صدد اجرا اصل 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی است، منطقی تر این بود که تدریس زبانهای غیرفارسی از مدارس ابتدائی آغاز شود و بتدریج تدریس و تحصیل به زبانهای مادری ملیتهای غیرفارس به سطوح دبیرستان و سپس دانشگاه ارتقاء یابد. بنابراین آغاز تدریس در دانشگاه ها به معنی ابتر گذاشتن مطالبه ملیتهای غیرفارس برای تحصیل به زبان مادری آنهاست.
دوم اینکه؛ انتخاب دو واحد تحصیلی آنهم نه اجباری بلکه اختیاری، غیرجدی بودن جمهوری اسلامی را در برخورد با مطالبات ملیونی مردم غیرفارس در ایران به روشنی نشان میدهد.
سوم اینکه، بایستی روشن باشد که فشار مردم در طول 20 سال گذشته برای دستیابی به حقوق ملی و فرهنگی توسط نخبگان ملیتهای غیرفارس، و بویژه قیام مردم آذربایجان در اول خرداد 1385، رژیم شونیستی حاکم را در تصویب و ابلاغ چنین مصوبه هایی مجبور کرده است. چرا که مناطق غیرفارس (آذربایجان، کردستان، بلوچستان و اهواز و ترکمن صحرا) خبرسازترین مناطق ایران در 20 سال گذشته بوده است. بنابراین ابلاغ چنین مصوبه هایی ابدا به معنی گامی به پیش از سوی جمهوری اسلامی نیست، بلکه علت آن را بایستی در عقیم گذاردن مطالبه ملیتهای غیرفارس و فرسایس نیروی جوان و هویت طلبی که جمهوری اسلامی بی وقفه شاهد گسترش آن است، جستجو کرد.
2009-07-19
در بیستم ماه ژوئن به ابتکار « جمعیت دفاع از ملت های در خطر نابودی» و با همکاری «بنیاد فردریش ناومان برای آزادی» و همچنین «بنیاد کارل هرمان فلاخ» در شهر فرانکفورت آلمان فدرال کنفرانسی تحت عنوان "مسئله ی ملیتها و دمکراسی در ایران" بر گزار شد.
در این کنفرانس که در آن 60 نفر از ملیت های مختلف از جمله آلمانیها، آذربایجانیها، کردها، ترکمن ها و عربها شرکت کرده بودند، ابتدا مسئولین بنیادها و جمعیت مذکور طی سخنان کوتاهی ضمن خیر مقدم گوئی به حاضران و معرفی این سازمانها به مسئله ی ملیت ها و امر دمکراسی و همچنین آزار و تعقیب اقلیت های ملی و مذهبی در کشورهای گوناگون اشاره کرده و به مسئولیت کشورهای اروپائی در دفاع از حقوق این ملتها و اقلیت ها اشاره کردند.
سپس کنفرانس کار خود را با سخنان دکتر کمال سیدو که مسئولیت بخش خاورمیانه ی « جمعیت دفاع از ملت های در خطر نابودی» را به عهده دارد، آغاز کرد. دکتر سیدو طی سخنانی گزارشی از وضعیت سیاسی ایران ارائه داده و از جمله با اشاره به وضعیت بحرانی موجود در ایران به مسئله ی سرکوبهای رژیم پرداخت. او با اشاره به فعالیت های « جمعیت دفاع از ملت های در خطر نابودی» در حمایت از ملل غیر فارس در ایران به وضعیت وابستگان به ادیان غیر شیعی از جمله سنی ها و بهائی ها نیز پرداخت.
بعد از سخنان دکتر سیدو، خانم بریت اشته ر طی سخنان مبسوطی به وضعیت اقلیت های دینی غیر مسمان در ایران پرداخته و از جمله گفت: «دو درصد مردم ایران یعنی نزدیک به یک و نیم میلیون نفر جزو اقلیت های غیر مسلمان همانند مسیحی ها، یهودی ها و زرتشتی ها محسوب می شوند.» خانم اشته ر در ادامه ی سخنانش به اشاره به و ضعیت سنی ها در ایران گفت: « نزدیک به یک میلیون سنی ساکن تهران از داشتن یک مسجد محروم هستند.» او در اشاره به وضعیت بهائی ها و اهل حق که در ایران به شدت مورد پیگرد قرار دارند، گفت: «10000 نفر وابستگان مذهب اهل حق در ایران به عنوان اهل کتاب به رسمیت شناخته نمی شوند و لذا در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد جنایت علیه طرفداران این مذهب مورد تعقیب قضائی قرار نمی گیرد. ... بهائی ها به عنوان بزرگترین اقلیت غیر مسمان ایرانی که تعداد آنها در ایران 300000 نفر تخمین زده می شود، از هر گونه حقوقی محروم بوده و بشدت مورد پیگرد قرار می گیرند.»
اولین سخران از طرف ملت های غیر فارس در ایران جوما بورش بود که طی سخنانی به تاریخ ملت ترکمن در ایران پرداخته و با اشاره به اقدامات رژیم علیه ملت ترکمن به اسکان زابلیها در ترکمنستان اشاره نموده و گفت که رژیم با این نوع اقدامات هدفمند سعی در بهم زدن توازن ملی در این منطقه کرده و همچنی در پی ایجاد پایگاهی برای حمایت از خود می باشد. او همچنین گفت که رژیم با اقداماتی عمدی سعی در کشاندن جوانان ترکمن به اعتیاد کرده و به آنها اجازه نمی دهد که در پستهای کلیدی مسئولیتی به عهده بگیرند.
سپس ناصر ایرانپور از طرف کردهای ایران صحبت کرده و با اشاره به وضعیت سیاسی کردستان ایران به تاریخچه ی تشکیل حزب دمکرات کردستان و کومله پرداخته و به برنامه های آنها برای ایجاد یک سیستم فدرال در ایران اشاره کرد. او با اشاره به وضعیت غیر قابل تحمل کردها گفت که کردها حتی اجازه دادن نامهای کردی به فرزندانشان را ندارند. او همچنین از سرکوبهای گسترده ی رژیم در ایران سخن گفت و به وضعیت سخت زندگی در کرستان ایران پرداخت. او گفت که کردها در ایران طرفدار تشکیل یک سیستم فدرال هستند.
بعد از سخنان ایرانپور، دکتر سیدو با اشاره به ملت ترک آذربایجان در ایران گفت که ترکها در ایران از نظر تعداد بزرگترین ملت محسوب می شوند. او با این سخنان از حسین انور حقیقی به عنوان نماینده ی «جنبش فدرال دمکرات آذربایجان» برای ایراد سخنرانی دعوت کرد.
حسین انور حقیقی که سخرانی خودش را به وضعیت ملت ترک آذربایجان در ایران اختصاص داده بود، طی سخنان مبسوطی از وضعیت فعلی کشور و تظاهرات مردم علیه سرکوب و اختناق صحبت کرده و گفت که این نه یک جنبش مذهبی بلکه سکولار بوده و زنان در آن نقش خیلی مهمی دارند. او گفت که فارس ها و کسانی که به این زبان صحبت می کنند خود یک اقلیت قومی هستند. (مبسوط سخنان انور حقیقی در پایان این نوشته آمده است.)
از طرف ملت عرب ایران رحیم زاخیراوی به علت بیماری نوشته اش را فرستاده بود. او در این نوشته به تاریخچه ی ملت عرب ساکن ایران پرداخته و نوشته بود که سرکوب عربها در ایران در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد شدت پیدا کرده است. او با اشاره به سیاست های رژیم برای تغییر ترکیب جمعیت به زیان اعراب در خوزستان به مهاجرت اجباری عربها و واگذاری زمین های آنها به نیروهای نظامی رژیم پرداخته بود. در این نوشته آمده بود با اینکه 90 در صد نفت ایران در این منطقه تولید می شود ولی عربها در فقر و فاقه به سر می برند.
سخنران بعدی خانم پروانه ی قریشی بود که طی سخنان مبسوطی به وضعیت غیر قابل تحمل و فاجعه بار زنان در ایران پرداخت. او از جمله گفت که : « بعد از تشکیل جمهوری اسلامی، شریعت سرنوشت زنان ایران را رقم می زند. به کار بردن شریعت باعث تبعیض شدید علیه زنان شده است. هنگامی که مردان از حق چند همسری برخوردارد هستند زنان از حق حضانت و طلاق محروم هستند.... علیرغم اینکه در سال 2003 زنان 62 در صد دانشجویان را تشکیل می دادند، اما آنها برای شروع به کار به اجازه ی همسران خود احتیاج دارند.... تا بحال صد ها زن شوهردار ایرانی به بهانه ی زنا در ایران به قتل رسیده اند. بعضی از آنها سنگسار شده اند.»
سخنران بعدی دکتر میرو علیار از «کنگره ی ملیتها برای ایران فدرال» به ترور دکتر قاسملو در پایتخت اطریش اشاره کرده و گفت که مدارک جدیدی در باره ی نقش احمدی نژاد در این ترور بدست آمده است. او در ادامه ی سخنان خود به معرفی «کنگره ی ملیتها برای ایران فدرال» و فعالیتهای آن پرداخت.
سخنران بعدی پروفسور دکتر رونالد مونش از دانشگاه شهر برمن بود که در باره ی مزایای فدرالیسم و نقش آن در حل مسئله ی ملی در ایران صحبت کرد. سخنران که اطلاعات مبسوطی در باره ی وضعیت ملل غیر فارس در ایران داشت، گفت: فدرالیسم یعنی برنامه ریزی دراز مدت، فدرالیسم یعنی عقلانیت سیاسی که متاسفانه رهبری سیاسی فعلی در ایران از آن بی بهره است. او گفت که هر چند دمکراسی دوای همه ی دردهای جامعه نیست ولی هیچ سیستم فدرالی بدون دمکراسی قادر به اداره ی درست جامعه نیست. فدرالیسم یکسان سازی نیست بلکه همگرائی تفاوتها می باشد. در کشوری مثل ایران برای ایجاد آموزش پرورش مدرن و پیکار با بیسوادی وجود سیستم فدرال ضروری است. هر چند فدرالیسم سیستم دشواری است ولی هوشمندانه می باشد. کشوری مثل ایران با فدرالیسم به فرصت های بزرگی دست خواهد یافت که امروزه با یک سیستم متمرکز آنها را از دست می دهد.
او در ادامه ی صحبت هایش گفت که در کشوری مثل ایران با ترکیب جمعیت موجودش باید آمارهائی بر اساس تعلقات قومی صورت گیرد تا مثلاً برای آذربایجانیهائی که بیرون از خاکهای آذربایجان زندگی می کنند ولی خواهان حفظ تعلقات ملی خود هستند، شرائط فراهم آید.
او گفت که در یک گفتمان منطقی و هوشیارانه باید ملت فارس برای زندگی مشترک در ایران شرائط لازم را مهیا کند.
قبل از تصویب قطعنامه سخنرانان به سئوالات حاضرین از جمله: «آیا نیروهای اپوزیسیون حقوق ملی ملت های غیر فارس و اقلیت های دینی را قبول دارند؟»، « آیا اسلام با دمکراسی سازگار است؟» و «آیا امکان ایجاد پلاتفرم مشترکی برای مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی وجود دارد؟» جواب دادند.
در قطعنامه پایانی کنفرانس از جمله آمده است:
« وضعیت حقوق بشر برای ملل غیر فارس و اقلیت های دینی در ایران چند ملیتی همچون گذشته فاجعه بار است.
ملل غیر فارس ساکن ایران از جمله آذربایجانیها، کردها، عربها، بلوچها، ترکمن ها و سایر اقلیت های ملی کوچکتر و همچنین اقلیت های دینی بخصوص بهائی ها، آسوری ها، ارمنی ها و مسلمانانی که دین مسیحی را قبول کرده اند و ایضاً زرتشتی ها، اهل حق و یهودی ها مورد تبعیض قرار داشته و سرکوب می شوند.
در روزهای اخیر بعد از اعلام نتیجه ی انتخابات، نیروهای امنیتی رژیم تظاهر کنندگانی را که به تقلب در این انتخابات اعتراض داشتند، از جمله در مناطق ملی مورد سرکوب قرار داده و به طرف آنها تیراندازی کرده اند. تعدادی کشته و زخمی شده و همچنین عده زیادی دستگیر شده اند.
در دهه ی اخیر پیگردهای خشن، تبعیض و قتل به بخشی از زندگی روزانه ی ملل غیر فارس و اقلیت های غیر شیعی که 60 در صد اهالی کشور را تشکیل می دهند، بدل شده است.
تبعیض سیستماتیک علیه زنان و سرکوب خشن آنها بصورت سنگسار و اعدام غیر قابل تحمل است.
باید به این وضعیت در کشور چند ملیتی ایران خاتمه داده شود. باید برای تضمین زندگی مسالمت آمیز همه ی ملل ساکن ایران، رعایت حقوق بشر و شرکت برابر حقوق آنها در زندگی و قدرت سیاسی کشور راه حلی پیدا شود. لذا ما خواهان تغییرات اساسی در قانون اساسی ایران هستیم.
ما خواهان ایجاد ایرانی دمکراتیک و فدرال با سیستمی سکولار هستیم که در آن در کنار حفظ وحدت کشور، حقوق ملی و فرهنگی تمامی ملل ساکن کشور و ادیان به رسمیت شناخته شده و جامعه ی عمل به پوشد.ایجاد ایالت ها و مناطق خود مختار برای این ملت ها می تواند زمینه را برای ایجاد ایرانی فدرال و واحد فراهم نماید. همچنین ما خواهان به رسمیت شناخته شدن زبانهای این ملت ها و برابری آنها در زمینه ی آموزش و پرورش می باشیم.
ما در ایران خواهان برابری حقوق زنان بر اساس کنوانسیونهای بین المللی هستیم.
ما از دولت آلمان فدرال می خواهیم که در تنظیم سیاست های خود در رابطه با ایران مسئله ی ملی در ایران را به عنوان بخشی از حقوق بشر تلقی کرده و برای به رسمیت شناخته شدن حقوق ملی ملت های غیر فارس و اقلیت های دینی تلاش نماید.»
سایت تریبون
متن سخنرانی حسین انور حقیقی نماینده ی جنبش فدرال دمکرات آذربایجان در کنفرانس "مسئله ملیتها و دمکراسی در ایران" در شهر فرانکفورت آلمان فدرال
آذربایجانی ها در ایران کنونیخانمها و آقایان محترم!
در آغاز می خواهم به نام جنبش فدرال دمکرات آذربایجان از توجه شما به مسئله ملیتها ودمکراسی در ایران امروز تشکر کنم.
ایران یک کشور چند ملیتی است که از تورکها یا آذربایجانیها، فارسها، کردها، لرها، تورکمنها، بلوچها و عربها تشکیل شده است. تورکها بزرگترین ملیت یا گروه اتنیک محروم از حقوق سیاسی وفرهنگی خویش در ایران هستند.
بعد از آمدن اسلام در قرن هفتم میلادی تا بر آمد خاندان پهلوی، تورکها ببش از هزار سال سرنوشت سیاسی ایران را رقم زده اند. در این دوران خاندان های پر قدرت وبا نفوذی همچون صفویان (1501-1722) بوجود آمدند. در دربار، خاندان های اشرافی و ارتش به تورکی صحبت می شد.در نتیجه جنگهای اول و دوم ایران و روس (1804 الی 1813 و 1826 الی 1828) ایران مناطق گرجستان، ارمنستان و بخش شمالی آذربایجان را ازدست داد. آذربایجان به دو قسمت شمالی وجنوبی تقسیم شد. رود ارس که به مثابه خط مرزی است همچنین سمبل جدایی ملت آذربایجان می باشد.
آذربایجان و مرکزش تبریز به خاطر موقعیت تاریخی و ژئوپلیتیک مرکز جنبش های نو، سکولار، مدرن و دمکراتیک سده نوزده و اوایل سده بیست بوده است.
آذربایجانی ها پیشگامان جنبش مشروطه (1906 الی 1909) بودند. قیام تبریز به رهبری ستار خان دستاورد های انقلاب مشرطیت را از دست برد محمد علی شاه مستبد قاجار نجات داد.
یکی از دستاوردهای انقلاب مشروطه شناسائی محدود حق خودمختاری مناطق ملی و تصریح آن در قانون اساسی مشروطه تحت عنوان انجمن های ایالتی و ولایتی بود که هیچگاه پهلوی ها اقدامی برای اجرای آن نکردند.
لاکن در سالهای 1945/1946 جنبش های دموکراتیک در آذربایجان و کردستان این حقوق را مطالبه کرده و به مرحله عمل در آوردند. با تکیه بر این حقوق قانونی بود که شیخ محمد خیابانی دولت آزادیستان را بنا نهاد که با شرکت موثر رضا خان (رضا شاه پهلوی بعدی) به شکل وحشیانه ای سرکوب شد.
اغلب روشنفکران مشروطه از آنجمله برخی از آذربایجانیها خواستار ساختن دولتی ملی مبتنی بر یک ملت و یک زبان(زبان فارسی) بودند. آسیمیلاسیون ملل غیر فارس بویژه آذربایجانی ها در دستور روز بود. گر چه در قانون اساسی مشروطه سخنی از زبان فارسی به مثابه تنها زبان رسمی نبود علارغم آن زبان تورکی آذربایجانی در مدارس و ادارات ممنوع شد.
تبعیض ملی نتایج دامنه داری در آموزش و فرهنگ، توسعه اقتصادی مناطق و نهایتا در درصد اشتراک در قدرت سیاسی، نظامی و آقتصادی دارد. آذربایجان که اولین مدرسه مدرن در ایران در آنجا تاسیس شد حالا در مراتب آخر آمزش ما بین استانهای دیگر قرار دارد.
در جنگ جهانی دوم متفقین ایران را اشغال کردند و رضا شاه را مجبور به استعفا و ترک ایران کردند. از این زمان تا سقوط مصدق توسط کودتای انگلیس آمریکائی 28 مرداد(19 آگوست 1953) دوره 12 ساله ای بوجود آمد که در آن تا حدودی آزادیهای سیاسی محترم شمرده میشد.
سال 1945 جنبشهای دمکراتیک در آذربایجان و کردستان موفق به تشکیل دول ملی خودمختار در این مناطق شدند. جنبش آذربایجان که جنبشی عمیقا اجتماعی و دمکراتیک بود در حقیقت اولین دولت ملی را در آذربایجان جنوبی بنیاد نهاد.
گرجه حضور نیروهای شوروی در منطقه پشتیبانی قابل توجهی برای این جنبش بود ولی ریشه های این جنبش را بایستی در نارضائی اجتمائی و تبعیض و تحقیرمدام ملت آذربایجان جست. در آنجا قیامهای مسلحانه دهقانی بسیاری علیه زمینداران انجام گرفته و یک جنبش کارگری خیلی قدرتمند وجود داشت. رژیم شوونیستی رضا شاه و سرکوب شدید تمامی خواستها و تمایلات ملی خلق آذربایجان موجب تقویت مسئله هویت ملی نزد آذربایجانیها گشته بود. برای اولین بار زنان حق رای بدست آوردند. حکومت ملی تحت رهبری میر جعفر پیشه وری به اصلاحات مهم اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و ملی در عرض یکسال دست زد که حکومت رضا شاه در عرض دو دهه انجام نداده بود.
پیشه وری از جمله به موارد زیر دست یافت:
سازماندهی دولت ملی-دمکراتیک و اجتماعی در چهارچوب ایران (پارلمان، قضاء ، آموزش، بهداشت، پلیس و ارتش)، رسمیت دادن به زبان تورکی آذربایجانی در مدارس و ادارات دولتی، اجرای محدود و موردی اصلاحات ارضی ، پشتیبانی از جنبش کارگری و حمایت از اقشار ندار و زحمتکش، بر پایی دانشگاه تبریز، بنیانگذاری ایستگاه رادیوئی تبریز، اجرای موارد بیشماری پروژه عمرانی و راه و ساختمان و تامین امنیت همه شهروندان.
حکومت ملی در 28 سپتامبر 1946 به طرز وحشیانه ای سرکوب شد. حدود 2500 نفراز اهالی کشته شدند. خیلی ها به آذربایجان شمالی( شوروی سابق) و سایر شهرهای ایران فرار کردند. به خاطر انتقام گرفتن از آذربایجانیها توسعه اقتصادی آذربایجان وسیعا به دست فراموشی سپرده شد. در نتیجه چنین سیاستی و به در اثر سایر تمایزات و تحقیرها تعداد بیشماری از آذربایجانیها به دنبال دستیابی به کار و زندگی بهتر به سایر مناطق و شهرهای صنعتی ایران و بیسش از همه به تهران مهاجرت کردند. چنانکه تهران به دومین شهر بزرگ تورک نشین دنیا (بعدازاستامبول) تبدیل شد. هم اکنون آذربایجانیها حدود نصف جمعییت تهران را تشکیل می دهند.
دوران حکومت ملی (حکومت پیشه وری) چهره آذربایجان و تا حدودی ایران را در سالهای بعدی شکل داد. اکثریت بنیادگذاران مجاهدین و فدائیان تحت تاثیر این دوران بودند.
آذربایجانیها در انقلاب 1979 نقش تعیین کننده داشتند. قیام 29 بهمن 1356 (18 فوریه 1978) تبریز ناقوس مرگ خاندان پهلوی را نواخت.
حکومت اسلامی که در آغاز هیچ علاقه ای به "ملت ایران" نداشت در سایه جنگ با عراق و در گیری روزافزون با سایر دول غربی سیاست شونیستی و فارس محور خاندان پهلوی را به سیاست خویش تبدیل ساخت.
در انقلاب 1979 تمامی ملل و خلقهای ایران شرکت کردند. بلافاصله بعد از انقلاب خیزشهای وسیع ملی کردها ، تورکمن ها و عربها برای خود مختاری و حق تعیین سرنوشت به وقوع پیوست. همه این قیامها وحشیانه سرکوب شدند. با شروع جنگ ایران و عراق رژم خمینی بر شدت و دامنه سرکوب اپوزسین افزود. در فاصله ژوئن و ژوئیه 1981 روزانه صدها نفر که در میانشان حتی بچه های زیر 14 سال قرار داشتند بدون محاکمه اعدام شدند. هزاران نفر بازداشت و شکنجه شدند. تابستان 1988 هزاران زندانی سیاسی در عرض چند روز دسته جمعی اعدام شدند. آیت الله خمینی آخر سر حتی آیت الله منتظری را به خاطر اعتراض ایشان به اعدامها از جانشینی خویش عزل کرد.
بعد از انقلاب آذربایجان از نظر اقتصادی کاملا ویران شد مهاجرت وسیع نیروی کار آزموده و سرمایه نتیجه این وضعییت بود.
تبعیض در زبان منجر به سقوط موقعیت اجتماعی ملل غیر فارس به مثابه انسانهای درجه 2 و حتی 3 در جامعه شد. اشغال روز افزون پستهای دولتی و پستهای مدیرییتی و رهبری تمامی بخشهای زندگی اجتماعی توسط فارسها نماد این وضعیت ناهنجار است.
آذربایجانیها همواره کوشیده اند با توسل به ابزار مدنی و صلح آمیز حقوق خویش را بخواهند و حرف خود را مطرح کنند. هسته مرکزی این خواستها حق تعیین سرنوشت و نیز به رسمییت شناختن زبان تورکی آذربایجانی می باشد. کافی است آدم لحظه ای روی این مسئله درنگ کند که بیش از 25 میلیون آذربایجانی در ایران صاحب حتی یک مهد کودک به زبان خویش نیستند. یک مرکز پژوهش زبان تورکی آذربایجانی حتی در تبریز وجود ندارد.
با تمام وسایل تلاش میشود که به آذربایجانیها بقبولشنند که آنها همان "پارسهای قدیمی" هستند که در اثر حمله اقوام و طوایف تورک زبان به اصطلاح "آذری" خود را از دست داده اند. این تئوری مبنای سیاست آسیمیلاسیون خاندان پهلوی بوده و امروز نیز حکومت اسلامی آنرا به خدمت میگیرد.
از اینجا می شود به شعار " هارای هارای من تورکم" آذربایجانیها پی برد که در قیام خرداد 1385 (مای 2006) در اعتراض به کاریکاتور روزنامه دولتی "ایران" که آذربایجانیها را به سوسک تشبیه میکرد.
آذربایجانیها و سایر ملل غیر فارس در ایران فریادشان برای دمکراسی ، آزادی و علیه تبعض ملی بلند است. این امر تا کنون به واسطه تمامی امکانات صلح آمیز همچون نامه های سرگشاده پیگیری شده است. حکومت اسلامی اما بدان توجهی نمی کند. هیچ نشانی از اجرای اصل 15 قانون اساسی در چشم انداز نیست.
فعالین حرکت ملی-دموکراتیک تعقیب و باز داشت می شوند وبا سالهای طولانی زندان ، جرایم نقدی هنگفت ، شکنجه ، اعدام و قتل در خفا تهدید می شوند. موارد زیادی از کشته شدن و مرک مشکوک فعالان وجود دارد. همین اواخر 20 نفر از روزنامه نگاران و فعالین آذربایجانی در تهران بازداشت شدند و بعد از هفته ها و ماه ها با وسیقه های سنگن آزاد شدند.
آذربایجانیها در خیلی از انتخاباتهای ریاست جمهوری و مجلس عدم اعتمادشان را به حکومت نشان داده اند. در آخرین انتخابات پارلمانی مثلا تنها 30 % واجدین در انتخابات شرکت کردند. کاندیداهای حکومت حد اکثر 10% کل آرا واجدین شرایط انتخاب را بدست آوردند. در انتخابات ریاست جمهوری بر عکس 90% شرکت کنندگان در انتخابات رای شان را به کاندیدایی دادند که خواستهای ملی آذربایجانیها را تا حدودی تائید میکرد.
خانم ها و آقایان!
ما بر این باوریم که تنها یک دولت دمکراتیک و فدرال و قانون اساسی مدرن ومنطبق با واقعیت ائتنیک ایران می تواند پاسخگوی مسائل مربوط به دمکراسی واقعی، ملیتها و برابری اقوام در ایران باشد. ما معتقدیم که به رسمیت شناختن و به عمل آوردن حقوق ملیتها جنبه مهمی از دموکراتیره کردن ایران میباشد. زبانهای تورکی آذربایجانی، کردی ، بلوچی ، تورکمنی و عربی در کنار زبان فارسی به مثابه زبانهای رسمی شناخته شوند.
حکومت اسلامی رژیمی است توتالیتر-تئوکراتیک که قانون اساسی آن ظرفییت چنین خواستهایی را ندارد. آنچه که اکنون بر ایران حاکم است دولتی است مونو اتنیک و تک ملیتی. این دولت باید به دولتی ملتی اتنیک و چند ملیتی تبدیل شود. این امر اما نه تنها از جانب رژیم بلکه از طرف روشنفکران و سیاسییون فارس زبان به مثابه جدایی طلبی فهمیده شده و بر خورد می شود.
خانم ها و آقایان!
ما بر این باوریم که روند دموکراسی در کشورهایی همچون ایران تنها از طریق نیروهای خود و انکشاف داخلی به ثمر می نشیند. به نظر ما اتحاد جنبشهای زنان ، کارگران ، کارمندان ، جوانان، دانشجویان و روشنفکران با جنبش ملیتها و اقوام به همراه تعمیق و اغنای جنبش ملیتها در زمینه برابری زنان و مردان و عدالت اجتماعی راه به سوی آزادی و دموکراسی را هموار میکنند. نمونه های عراق و افغانستان نظر ما را اکیدا تایید می کنند.
سایت تریبون
میر حسین موسوی، نامزد معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، در تازه ترین واکنش به وقایع اخیر ایران، خطاب به مخالفان و منتقدانش گفته است که یک ملتی “دوباره متولد شده و به صحنه آمده تا از دستاوردهای خود دفاع کند. با دستگیریها و پروندهسازیها نمیتوان این مساله را خاتمه داد.”
آقای موسوی گفته است مخالفان اعتراض های مردمی با مسئله جدیدی به نام “بیداری ملت” مواجه شده اند.
میرحسین موسوی در جمع برخی از خانواده های بازداشت شدگان حوادث اخیر و به مناسبت سالگرد مبعث پیامبر مسلمانان سخنرانی کرده است.
آقای موسوی گفته است “دولتی که در فضای بیاعتمادی به وجود آید، دولت ضعیفی خواهد بود و چون پشتوانه و مشروعیت مردمی ندارد، مرتبا به بیگانگان امتیاز خواهد داد و این به صلاح نظام و ملت نیست.”
آقای موسوی در این دیدار که دوشنبه صبح ۲۹ تیر در تهران صورت گرفته است پرونده سازی برای بازداشت شدگان حوادث اخیر را “تقبیح” کرده است.
به گفته آقای موسوی “بسیاری از این زندانیان چهرههای شناختهشدهای هستند که سالها برای این کشور و این نظام زحمت کشیدهاند.”
“به این بازی خاتمه دهید”
برخی از مقام های جمهوری اسلامی، طی هفته های اخیر، به طور مکرر، اعتراض مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری را به برنامه ریزی کشورهای خارجی نسبت داده اند.
از جمله همزمان با دیدار آقای موسوی با خانواده برخی از بازداشت شدگان حوادث اخیر، آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با شماری از مقام های حکومتی ایران باردیگر کشورهای خارجی را به دست داشتن در اعتراض های صورت گرفته متهم کرد.
آقای موسوی روز دوشنبه گفت “چه کسی باور میکند که این ها با بیگانگان بسازند و منافع کشور خود را در جهت خواست آنان بفروشند؟ آیا کشور ما اینقدر حقیر و کوچک شده که میخواهید حرکت اعتراضی عظیم ملت را به بیگانگان نسبت دهید؟ آیا این توهین به ملت ما نیست؟ آیا این توهین به ۴۰ میلیون رایدهنده نیست؟ آیا این توهین به دانشجویان، اساتید ، نخبگان و مدیران زحمتکش کشور ما نیست؟”
میر حسین موسوی در عین حال گفته است که “متاسفانه خطیبی در نماز جمعه میگوید اعترافات در حال گرفته شدن است و در صورت صلاحدید پخش می شود و مسئله تمام شده است. اما ما میگوییم با مسئله جدیدی به نام بیداری ملت مواجه شدهاید؛ یک ملتی که دوباره متولد شده و به صحنه آمده تا از دستاوردهای خود دفاع کند. با دستگیریها و پروندهسازیها نمیتوان این مساله را خاتمه داد. هر چه زودتر به این بازی خاتمه دهید و فرزندان ملت را به ملت برگردانید.”
اشاره آقای موسوی، به سخنرانی احمد جنتی در خطبه های نماز جمعه سه هفته پیش تهران است که از “اعتراف” برخی از دستگیر شدگان به انقلاب مخملی و ارتباط با کشورهای خارجی سخن گفته بود.
آقای موسوی در این دیدار به یکی از پروندهسازیهای صورت گرفته برای یکی از اعضای ستاد خود اشاره کرد و گفته است ” یکی از اعضای ستاد را تحت فشار گذاشتهاند که اعتراف کن ۴ میلیارد تومانی را که از ستاد گرفتهای، چه کردهای. حال آنکه کل هزینههای ستادهای تبلیغاتی بنده کمتر از سه و نیم میلیارد تومان بوده است و اینها چون خود میلیاردها تومان خرج کردند، به خیال خود دنبال منابع مالی ما میگردند.”
“سنگ ها را بسته و سگ ها را باز کرده اند”
میرحسین موسوی در این سخنرانی باری دیگر از سیاست های رادیو و تلویزیون ایران که در انحصار حکومت این کشور است، انتقاد کرده و گفته است که این رسانه در جهت منافع عمومی حرکت نمی کند.
آقای موسوی گفته است “چهرهای که بعد از انتخابات از رسانه ملی دیدیم، به هیچ وجه قابل تصور نبود. سنگ ها را بسته اند و سگها را باز کرده اند. افرادی دعوت شدهاند تا با دروغ و تهمت و هتک حرمت، داستانسرایی و فضاسازی کنند، در حالی که ۱۳ میلیون جمعیت به قول شما و اکثریت به قول ما حق ندارند از خود دفاع کنند. مانند تبلیغات ماشین رختشویی تهمت های افراد را تکرار میکنند و امکان دفاع را برای ملت فراهم نمیآورند و امروز وجدان عمومی جامعه نشان میدهد که تا چه اندازه به یک رسانهی مستقل و ملی نیاز داریم.”
به گفته آقای موسوی، وقتی امکان گفتوگو و تبادل آرا در رسانه ملی سلب می شود، فشارها در جای دیگر بروز می یابند و مردم به رسانههای بیگانه روی میآورند.
” ما نمی خواهیم ملت به رسانههای بیگانه اتصال پیدا کنند و میپرسیم چرا ملت نباید خبرهای خودش را از رسانههای خودش بشنود؟”
اظهارات میرحسین موسوی درباره شرایط ایران، یکی از صریح ترین و مفصل ترین موضع گیری های آقای موسوی طی هفته های اخیر است.
گزارش های تایید نشده ای از تهران حاکی از اعمال محدودیت برای آقای موسوی بوده است. هرچند آقای موسوی طی روزهای اخیر در میان مردم در نماز جمعه تهران حاضر شد و پیام تسلیتی به مناسبت سقوط هواپیمای ایرانی صادر کرد اما او خود به ایجاد محدودیت ها اشاره نموده و از آن انتقاد کرده است.
آقای موسوی درباره روزنامه “کلمه سبز” که چند هفته پیش از انتخابات به صاحب امتیازی او انتشار خود را آغاز کرد، اشاره کرده و گفته است آقای شاهرودی، رئیس قوه قضائیه، “میگوید روزنامه کلمه سبز توقیف نیست و می تواند انتشار یابد و ما می گوییم این چه روزنامه آزادی است که دفترش پلمپ شده و کارمندانش دستگیر شدهاند؟”
به فاصله یک روز پس از اعلام نتایج انتخابات، روزنامه کلمه سبز با حضور نمایندگان دادستانی تهران در چاپخانه این روزنامه، با محدودیت هایی در انتشار رو به رو شد و چند روز بعد نیز همه کارکنان آن به همراه سردبیر و کادر فنی روزنامه در محل دفتر آن بازداشت و دفتر روزنامه نیز مهر و موم شد.
آقای موسوی گفته است “مشکل ما متاسفانه همین بیقانونیهاست….ما معترض به بیقانونی هستیم. ما میگوییم برخوردهای صورت گرفته در روزهای اخیر و اینکه عزیزان ما اکنون در زندان هیچ دسترسی به وکیل ندارند و حتی امکان ملاقات با خانوادههای خود را ندارند، بیقانونی است. اینکه بر خلاف نص قانون اساسی اجازه برگزاری تجمعات اعتراضی داده نمیشود، بیقانونی است. ساختارشکنان کسانی هستند که موارد زیادی از قانون اساسی را بنا به میل خود نادیده میگیرند و اجرا نمیکنند.”
“از هزینه دادن نمی ترسیم”
به گفته آقای موسوی اکنون مردم برای حفظ ارزش ها در مقابل حکومت هزینه میدهند و شهید میدهند. او گفت: “ما میخواهیم کمترین هزینه پرداخت شود، اما از هزینه دادن نمیهراسیم.”
میر حسین موسوی آخرین نخست وزیر ایران است که در دوران هشت ساله جنگ ایران و عراق، این سمت را در اختیار داشت. بر اساس شواهد مکتوب تاریخی در دوران نخست وزیری، آقای موسوی اختلاف نظرهایی با رئیس جمهوری وقت (سید علی خامنه ای) داشته است که به تصمیم استعفای آقای موسوی از نخست وزیر منجر شده اما با وساطت آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی، از پذیرش استعفا و کناره گیری او جلوگیری شده است.
آقای موسوی پس از بازنگری در قانون اساسی ایران و حذف پست نخست وزیری، از مسئولیت های اجرایی به مدت ۲۰ سال کناره گیری کرد و عمده وقت خود را صرف فعالیت های هنری و فرهنگی کرد.
او در یکی از مناظره ها در جریان مبازرات انتخاباتی اش خود را فردی انقلابی معرفی کرد که با “احساس نگرانی” و برای جلوگیری از وارد شدن خسارت های بیشتر به ایران کار فرهنگی را رها کرده و پس از ۲۰ سال وارد رقابت های انتخاباتی شده است.
آقای موسوی و مهدی کروبی دیگر نامزد معترض به نتایج انتخابات به همراه جمعی از مردم معترض، این نتایج را نپذیرفته اند و خواستار ابطال و برگزاری مجدد انتخابات شده اند.
مهدی کروبی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که از تشکل های سیاسی حامی میر حسین موسوی است شرایط پیش آمده را “کودتا” توصیف کرده اند و محمد خاتمی رئیس جمهوری پیشین ایران از آن به نام “کودتای مخملین علیه مردم و نظام” یاد کرده است.
اما با ادامه اعتراض های مردمی به نتایج انتخابات، دو رئیس جمهوری پیشین ایران محمد خاتمی به طور تصریحی و اکبر هاشمی رفسنجانی به طور تلویحی پیشنهاد کرده اند که برای خروج از این شرایط که آن را “بحرانی” خوانده اند، همه پرسی و مراجعه به آرای عمومی انجام گیرد
استاد مشهور اخلاق جنوب شرق تهران هنگامی که درباره ی سجایای اخلاقی پیامبر اکرم (ص) سخن می گفت با اشاره به انتخابات و مسائل بعد از آن بی اخلاقی های انجام شده را به گونه ای کم نظیر مورد نکوهش قرارداد.به گزارش خبرنگار”تابناک”، یکشنبه شب گذشته و در شب مبعث پیامبر اکرم(ص) ،در برنامه پر طرفدار ” این شب ها” هنگامی که بحث بر سیره حکومتی پیامبر اکرم (ص) متمرکز گردید ،حجت الاسلام سید مهدی طباطبائی به ناگاه با اشاره به رفتار پیامبر اعظم بعد از فتح مکه در مقابل شعار نابجای مسلمانان که گفتند ” الیوم یوم الملحمه”( امروز، روز انتقام است) واکنش نشان داده و فرمودند بگوئید ” الیوم یوم المرحمه” ( امروز روز مهر ورزیدن و مهربانی است) .
وی در ادامه افزود: من از ابتدای قضایای انتخابات قصد داشتم در یک برنامه تلویزیونی این موارد را بگویم،به نظر من اگر رئیس جمهور بعد از پیروزی در انتخابات سخنرانی که یک هفته بعد از انتخابات کردند را انجام می دادند و مردم را دعوت به مهربانی می کردند بسیاری از این فتنه ها اتفاق نمی افتاد.
طباطبائی در مقابل دیدگان شگفت زده مجری ادامه داد:متاسفانه رئیس جمهور روز بعد از انتخابات در مقابل طرفدارانشان معترضین و مخالفین خودش و مقام سیادت را مسخره کرد و اگر این استهزا نبود بسیاری از فتنه ها به راه نمی افتاد.
ایشان تاکید کرد: انسان نباید حرفی بزند که وزانت و سنگینی آدمی را کم کند
این استاد اخلاق در پایان در حالی که سعی می کرد به یادآوری ذکر آداب شب مبعث بپردازد به شدت بغض کرده بود و چندین بار از مردم در خواست کرد ، حرفی نزنند که به فتنه منجر شود
آیتالله صانعی از مراجع تقلید قم در پاسخ به استفتای جمعی از مقلدان خود در مورد «اقرار از روی تهدید و فشار»، بار دیگر تأکید کرده است که چنین اقدامی شرعاً و عقلاً هیچ ارزشی ندارد. بیشتر بخوانید: وزیر اطلاعات: «اعترافات بازداشتشدگان از تلویزیون پخش میشود» آیتالله صانعی: اعترافات تلویزیونی از نظر شرعی ارزشی ندارد این مرجع تقلید شیعه که پیشتر در بیانیهای به صراحت اعترافات تلویزیونی را فاقد ارزش شرعی خوانده بود، در این فتوا که به تازگی در پایگاه اطلاعرسانی وی منتشر شده، آورده است «گرچه اقرار برای رهایی از فشار جایز است و [متهمی که در بازداشتگاه تحت فشار قرار دارد، در صورت اقرار] مرتکب حرام نشده است، اما آنهایی که سبب چنین اقرارهایی میشوند، معصیتکار هستند».فعالان اصلاحطلب و گروههای حقوق بشر از زمان آغاز دستگیری معترضان و فعالان سیاسی و اجتماعی پس از اعلام نتایج انتخابات خرداد ماه، تا کنون بارها هشدار دادهاند که مسئولان امنیتی جمهوری اسلامی با زیر فشار گذاشتن و شکنجه زندانیان میکوشند از آنها برای نمایشهای تلویزیونی «اعتراف» بگیرند.اکنون آقای صانعی در فتوای خود میگوید «قطع نظراز اینکه هر گونه اذیت و آزار و شکنجه و فشارهای روحی یا جسمی نسبت به همه انسانها حرام و معصیت کبیره است، ... چنین اقرار در حقوق مدنی که حکومت مأمور به فحص و دقت و احتیاط در آنها میباشد، ... هیچگونه ارزشی شرعاً و عقلاً ندارد.»این مرجع تقلید شیعه همچنین اضافه میکند که اقرار متهم چنانچه همراه با اکراه و فشار و امثال آن باشد، فاقد اعتبار است.آقای صانعی در بخشی از پاسخ به استفتای مقلدان خود در این زمینه با اشاره به نظر علامه حلی (از فقیهان بزرگ شیعه) که «اگر اقرار در حالى گرفته شود که اقرارکننده در زندان ... یا مورد اذیت و آزار بوده؛ ... مىتواند عدم اختیار خود را با قسم ثابت نماید و ادعاى قاضى [مدعی اختیار] با قسم رد مىشود»، اضافه کرده است که بر این اساس نمیتوان به اعتبار شرعی چنین اقراری نظر داد.آقای صانعی همچنین در این فتوا، حرمت و عدم جواز و عدم حجیت و دلیل نبودن چنین اقرارهایى را روشن و ضرورى فقه اسلام و شیعه خوانده است.پیشتر سازمان دیدهبان حقوق بشر، با صدور بیانیهای مقامهای جمهوری اسلامی را متهم کرده است، که از طریق «بازجوییهای خشن، ضرب و شتم، محرومیت از خواب و تهدید به شکنجه» در صدد هستند، تا آنها را به «اعترافات دروغین» وادار کنند.شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل و از فعالان حقوق بشر در باره ارزش این «اعترافها» به رادیو فردا گفته بود: « اعترافاتی که شخصی در بازداشتگاه علیه خود یا سایرین میکند، در حالتی که دسترسی به وکیل ندارد و در شرایط روحی و جسمی قرار گرفته که تحت فشار است، به هیچ وجه ارزش قضایی ندارد و محاکم نباید به این گونه اعترافات ترتیب اثر بدهند».خانم عبادی تأکید کرده بود که «دنیا هم این اعترافات را مهم نمیداند و به آنها گوش نمیکند».پیش از این در نیمه تیرماه سال جاری دادستان کل کشور اعلام کرده بود که بیش از ۲۵۰۰ نفر در جریان اعتراضها به نتایج انتخابات ریاست جمهورى دهم بازداشت شدهاند که پرونده ۵۰۰ نفر از آنها قرار است به دستگاه قضایى ارجاع شود.این گفتهها در حالی است که موج بازداشت معترضان به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد، همچنان ادامه دارد و بر اساس بیانیهای که کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه در ۲۲ تیر ماه منتشر کرد، تنها در جریان اعتراضهای مسالمتآمیز ۱۸ تیر، ۱۸۷ نفر روانه بازداشتگاه شدند.
رادیو فردا
روز شنبه، سوم مرداد برابر با ۲۵ ماه ژوئیه، طبق اعلام قبلی، «بلندترین تومار پارچهای جهان» که هزاران امضا در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران، بر آن نقش بسته در پاریس و درکنار برج ایفل به نمایش درخواهد آمد. بیشتر بخوانید: دو کیلومتر امضا بر تومار «احمدینژاد رئیسجمهور ایران نیست تومار سبز در بیش از ۱۸۰ شهر جهان در این تومار سبز رنگ که ایرانیان و شهروندان دیگر کشوهای جهان به صورت نمادین بر روی آن امضا کردهاند، اعلام شده است که «احمدینژاد رئیسجمهوری ایران نیست».ایده امضا بلندترین تومار پارچهای جهان پس از اعلام انتخابات ۲۲ خرداد و معرفی محمود احمدینژاد به عنوان برنده آن از سوی ایرانیان مطرح شد. در پی آن از ساعت پنج تا هشت بعد ازظهر روزهای۱۰ تا ۱۲ جولای، ۱۹ تا ۲۱ تیر، در بیش از ۱۸۰ شهر جهان، پارچهای با رنگ سبز پذیرای امضای کسانی بود که بر این باور بودند که محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری ایران نیست.شبنم پارسی، هماهنگکننده نمایش این تومار سبز در پاریس، در این باره به رادیو فردا گفت: «ایده این تومار تقریبا از پنج هفته پیش در اینترنت منتشر شد و در آن هنگام پاریس هم قرار بود مثل شهرهای دیگر در این برنامه شرکت کند.»شبنم پارسی میافزاید: «برنامه اصلی این بود که در طول سه روز و هر روز به مدت سه ساعت در اختیار ایرانیان توماری برای امضا گذاشته شود که روی آن نوشته شده بود «احمدینژاد رئیسجمهوری ایران نیست.» به گفته شبنم پارسی تا کنون ۱۳۰۰ متر پارچه سبز از ۱۸۸ شهر جهان به پاریس فرستاده شده است و هنوز دهها متر در راه این شهر است.تا کنون ۱۳۰۰ متر پارچه سبز از ۱۸۸ شهر جهان به پاریس فرستاده شده است و هنوز دهها متر در راه این شهر است.هماهنگکننده نمایش این تومار سبز در پاریس میگوید: «از آنجا که تنها در ۹ ساعت این تومار برای امضا در اختبار مردم گذاشتهشده، بسیاری نتوانستهاند خود را به محلهای جمعآوری امضاها برسانند.» شبنم پاریسی میافزاید برای بازتاب صدای مردمی که در ایران به نتایج انتخابات اعتراض کردند، این تومار در کنار برج ایفل و روبروی «دیوار صلح» (در همین محل) به حرکت درآورده خواهند شد.هماهنگکننده نمایش تومار سبز در پاریس همچنین اعلام کرد که افزون بر پخش این مراسم از شبکههای خبری، علاقهمندان میتوانند به طور زنده از وبسایت whereismyvote.fr مشاهده کنند.
وزیر خارجه سوئد که کشورش ریاست دوره ای اتحادیه اروپا را به عهده دارد روز سه شنبه گفت که دولت ایران در پی انتخابات ریاست جمهوری این کشور با مشکل مشروعیت در میان رای دهندگان روبروست.
به گزارش خبرگزاری فرانسه کارل بیلت روز سه شنبه گفت: “آنها، رهبران ایران، باید نگران مشروعیت رژیم خود در چشم رای دهندگان این کشور باشند.”
وی در دیدار با اعضای کمیته امور خارجی پارلمان اروپا در بروکسل افزود: “اینکه [این وضع] به کجا می انجامد، باید صبر کرد و دید.”
آقای بلیت بعدا در دیدار با خبرنگاران از پاسخ دادن به این سوال که آیا او از درخواست برخی اصلاح طلبان در ایران برای برگزاری رفراندوم حمایت می کند یا نه، خودداری کرد و تنها گفت که مقام های ایرانی “باید به این مسائل رسیدگی کنند.”
مجمع روحانیون مبارز و محمد خاتمی از اعضای شورای مرکزی آن در چند روز اخیر خواستار برگزاری یک همه پرسی در مورد مشروعیت دولت آقای احمدی نژاد شده اند.
اما برخی محافظه کاران این درخواست را محکوم کرده و آن را بهانه ای برای ایجاد “تنش” در ایران توصیف کرده اند.
اتحادیه اروپا به شدت از نحوه برخورد حکومت ایران با تظاهرکنندگانی که به نتایج انتخابات و اعلام پیروزی محمود احمدی نژاد اعتراض داشتند انتقاد کرد که باعث تنش شدید در روابط دو طرف شد.
در بحران پس از انتخابات یک مدرس فرانسوی دانشگاه اصفهان به اتهام “جاسوسی” – اتهامی که دولت فرانسه بی پایه خوانده – دستگیر شد.
آقای بلیت گفت: “من وجود موارد (بازداشت های) مشابه دیگر در آینده را مردود نمی دانم. ما باید تماس ها و ارتباطات با مقام های ایرانی را حفظ کنیم.”
دبیر کل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در گفتگو با خبرنگار ما گفت: یکی از راه های رفع شبهات افراد شرکت کننده در انتخابات، آرای خاموش، تقویت ریاست جمهوری و دولت آینده همه پرسی است.
سید حسین موسوی تبریزی افزود: یکی از راه های مردمی بودن نظام و حکومت همه پرسی است که در همین راستا نیز در اصل 56 قانون اساسی آمده است که حاکمیت نظام متعلق به خداست و او حاکمیت را به انسان ارزانی کرده است.
رئیس شورای مرکزی خانه احزاب ایران اضافه کرد: در اصل 59 قانون اساسی نیز آمده است در مواردی که در مسائل مهم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اختلاف وجود داشته باشد نیاز به همه پرسی و نظر خواهی از عموم مردم است که این اصل در همه کشورهای مترقی از جمله سوئیس، فرانسه، آمریکا و اروپا رواج دارد.
این فعال سیاسی با اشاره به اینکه این اصل در کشور ایران نیز با توجه به عقل و عقلانیت وجود دارد، اظهار داشت: قانون اساسی توسط دهها نفر از علما و مجتهدین تصویب شده است که شاید برخی از آنان بر موادی از قانون اختلاف داشتند اما اصل های 56، 57 . 59 از اصولی است که بدون کمترین اختلافی به تصویب رسیده است.
موسوی تبریزی با اشاره به روش اعمال همه پرسی که بر پایه پیشنهاد دوسوم از نمایندگان مجلس است، گفت: نامه خاتمی یا افراد دیگر مبنی بر اجرای همه پرسی پیشنهادی بر مجلس و رهبری بوده است که در صورت صلاحدید آن را اجرایی کنند که این امر به هیچ وجه خلاف شرع و قانون نیست.
دبیر کل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم اظهار داشت: برخی از آقایان هر فرایند و روندی را که مطابق میل خود ندانند سفارش یا هماهنگ شده با کشورهای بیگانه از جمله آمریکا و اروپا دانسته که این امر مسئله تازه ای نیست.
سحام نیوز- سعیده ساعدی
عبدالله نوری از چهرههای شاخص اصلاحطلب و معترض به نتایج انتخابات میگوید دستگیریهای اخیر نشان از سردرگمی دارد و به زیان حکومت است.به گزارش پایگاه اطلاعرسانی نوروز، نزدیک به جبهه مشارکت، عبدالله نوری به دیدار برخی خانوادههای زندانیان سیاسی دستگیر شده پس از انتخابات ریاست جمهوری رفته و در سخنانی به تحلیل وضعیت جاری کشور پرداخته است. بیشتر بخوانید: نوری: حکومتی که خود را اکثریت میداند از چه بیمناک است؟ آقای نوری اظهار داشت که «این نوع دستگیریها نشان از سردرگمی و به دنبال مجرم خیالی گشتن، دارد. تخلفات گسترده حکومت به لحاظ شرعی و قانونی در این ایام برای آنها یک وضعیت 'باختـ باخت' به وجود آورده است». وزیر کشور دوره نخست ریاست جمهوری محمد خاتمی در این دیدارها دستگیریهای انجام شده در دوران پس از انتخابات ریاستجمهوری ۲۲ خرداد را به زیان حکومت دانست و اظهار داشت که حکومت با دستگیری این افراد با کلافی سردرگم شده روبهرو است. زیرا با آزادی آنها باید پاسخ دهد که دلیل دستگیریها چه بوده است، چنانچه تن به آزادی زندانیها ندهد باید پاسخ دهند که دلیل این امر چیست.مدیر مسئول روزنامه توقیف شده خرداد که خود نزدیک به پنج سال را در زندانهای جمهوری اسلامی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی سپری کرده این پرسشها را نیز مطرح کرده است که «در صورت پخش به اصطلاح اعتراف افراد بازداشتشده چه کسی بر سلامت اعترافات صحه میگذارد؟ و آیا مردم اعترافات را ناشی از آزار و اذیت زندانیان تلقی نمیکنند؟»عبدالله نوری که سابقه تصدی وزارت کشور در زمان ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی را نیز دارد در ادامه اظهار نظر میکند که پیشنهاد هاشمی رفسنجانی دال بر آزادی تمامی معترضان، میتواند تا حدی حکومت را از این بحران و بنبست رها کند و اضافه میکند «ای کاش حکومت از این فرصت به دست آمده استفاده میکرد و به احترام رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت همین نظام زندانیان حوادث اخیر را آزاد میکرد و گرنه واسطه شدن افراد دیگر آنهم پس از تنفیذ و تحلیف نمیتواند هیچگونه منفعتی را عاید حکومت کند، بلکه به اعتقاد من بر باختها میافزاید.»به گزارش سایت اطلاعرسانی نوروز در این دیدارها خانوادههای زندانیان سیاسی از نگرانیهای خود در مورد وضعیت بستگانشان در زندانها سخن گفتهاند و در مورد شرایط نگهداری و نحوه رفتار با آنها ابراز نگرانی کردند.
رادیو فردا
آیت الله منتظری: بی بی سی:محسن کدیور، یکی از روحانیان سرشناس مخالف دولت ایران می گوید که آیت الله حسینعلی منتظری در پاسخ به پرسش های شرعی او گفته است که تصدی مسئولانی که عدالت و امانتداری را از دست می دهند مشروعیت ندارد و "متولی امور جامعه" که "با احکام شرع، موازین عقل و میثاق های ملی" عمدا مخالفت کند "جائر و ولایتش جائرانه است". بر اساس متنی که در وبسایت شخصی آقای کدیور منتشر شده، آقای منتظری مسئولی را که از "عدالت، امانتداری یا برخوردای از رأی اکثریت" ساقط شده باشد، فاقد مشروعیت دانسته و نوشته است: "[اگر چنین مسئولی] به زور یا فریب و تقلب بر آن منصب بمانند مردم باید عدم مشروعیت و مقبولیت آنها را در نزد خود و برکناری آنان از منصب را با رعایت مراتب امر به معروف و نهی از منکر... و انتخاب مفیدترین و کم هزینه ترین راه ممکن ابراز داشته و بخواهند". بر این اساس، آقای منتظری ابراز چنین خواسته ای را "وظیفه ای همگانی" دانسته است که "کسی نمی تواند به بهانه ای از آن شانه خالی کند". آیت الله منتظری "ترس از مخلوق" را شرک به خداوند دانسته است. به نوشته آقای کدیور، آیت الله منتظری "جور" را "مخالفت عمدی با احکام شرع و موازین عقل و میثاق های ملی که در قالب قانون در آمده باشد" تعریف کرده و نوشته است: "کسی که متولی امور جامعه است و بدین گونه مخالفت می ورزد، جائر و ولایتش جائرانه است". بر این اساس آقای منتظری تشخیص "چنین ولایتی" را "در درجه اول بر عهده خواص جامعه... و در درجه دوم بر عهده عموم مردم" دانسته است. متن پاسخ آقای منتظری که در وبسایت آقای کدیور منتشر شده، تاریخ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۸ را دارد و آقای کدیور آن را حاوی فتواهایی "فوق العاده مهم" و "تاریخی" خوانده است. آقای کدیور این فتواها را با فتوای ملا محمد کاظم خراسانی در زمان نهضت مشروطه علیه محمدعلی شاه قاجار و فتوای آیت الله خمینی علیه محمدرضا شاه پهلوی مقایسه کرده است. اعترافات به نوشته آقای کدیور، آیت الله منتظری در بخشی از پاسخ هایش، حکومت جمهوری اسلامی ایران را تلویحا متهم کرده است که "بر اساس چماق و ظلم و تجاوز به حقوق دیگران و تصرف غاصبانه و تغییر در آراء مردم و کشتن و بستن و بازداشت و شکنجه های قرون وسطایی و استالینی و ایجاد خفقان و سانسور روزنامه ها... و زندانی کردن عقلا و نخبگان جامعه به بهانه های واهی و تحمیل اعترافات به امور خلاف واقع" عمل می کند. آنطور که در سایت آقای کدیور آمده، آقای منتظری نوشته است که مردم ایران "از حقیقت این اعترافات که نمونه های آنها در تاریخ حکومت های فاشیستی و کمونیستی ثبت است" آگاهی دارند و به مسئولان هشدار داده است که "آمر و متصدی و مباشر گرفتن این گونه اعترافات و مصاحبه های دروغ، گناهکار و مجرمند و شرعا و قانونا مستحق تعزیر خواهند بود". آیت الله منتظری در دوران رهبری آیت الله خمینی قائم مقام رهبر جمهوری اسلامی بود، اما در سال ۱۳۶۸ و در پی اختلافاتی که با آیت الله خمینی پیدا کرد، از این مقام عزل شد. او در سال ۱۳۷۶ هم در سخنرانی روز ۱۳ رجب خود به اقدام آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در پاسخ دادن به فتواهای شرعی اعتراض کرد و او را فاقد شرایط مرجعیت خواند. هواداران آقای خامنه ای و مأموران امنیتی پس از این سخنرانی به بیت و حسینیه آقای منتظری حمله کردند و آقای منتظری پنج سال را در حبس خانگی گذراند. او در پاسخ های خود به پرسش های شرعی و سیاسی آقای کدیور از کسی نام نبرده اما با توجه به حوادث مربوط به دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و اعتراضات گسترده به نتایج اعلام شده آن، منظور او تقریبا روشن است. متن کامل این پرسش و پاسخ تاریخی به شرح ذیل است: پاسخهاى فقهى - سیاسى حضرت آیتاللّه العظمى منتظرى به پرسشهاى حجةالاسلام والمسلمین دکتر محسن کدیور (بسم اللّه الرحمن الرحیم( محضر مبارک فقیه متأله، علامه مجاهد، شیخنا الاستاد، آیتاللّه العظمى منتظرى دامظله سلام علیکم میلاد مسعود مولاى متقیان، امام مظلومان، اسوه عدالتجویان و سرور آزادىخواهان علىبن ابىطالب(علیه الاف التحیةوالسلام) را به آن عالم ربانى تبریک و تهنیت عرض مىکنم. این عید سعید را در شرایطى برگزار مىکنیم که دهها پیرو آن امام همامدر اعتراض مسالمتآمیز به حقکشىهاى حکومت ایران، شهید و صدها نفر مجروح و هزاران نفر بازداشت و زندانى شدهاند. تأسفبار آنکه این همه تجاوز به حقوق مشروع مردم به نام اسلام و تشیّع صورت گرفته است. سوگوارانه از نام سبز على(ع) خرج مىکنندو به راه سیاه معاویه مىروند. از محضر شما آموختهام که اشاعه معارف قرآنى، تعالیم نبوى و احکام اهل بیت بهترین راهکار مبارزه با ظلم و جور در هرشرایطى است. اینک به مقتضاى حال و براى روشن نگاه داشتن کورسوى در دلهاى پاک نسل جوانى که از متولیان رسمى به ناماسلام قساوت دیده، به نام تشیّع خرافات شنیده، و روح و روانشان از این همه دروغ و ریا و خیانت در امانت زخمى و خسته است،به در خانهاى آمده است که خانه امید ملت مظلوم ایران است و یاد مجاهدتها و دفاع جانانه شما از حقوق به تاراج رفته ملت -بهویژه در 13 رجب سال 1376 و بیش از پنج سال حبس خانگى متعاقب آن - هرگز از حافظه تاریخیش محو نمىشود. بر این شاگردکوچک خود منّت بگذارید و با پاسخ به این پرسشهاى شرعى در این ظلمتکده روزنى به نور بگشایید. این پرسشها، پرسشهاى مردمرشید و مظلوم ایران از پیشوایان دینىشان است. از اینکه با صرف وقت گرانبهاى خود - علاوه بر اینکه به شکوفایى فقه اهل بیت(ع) یارى کرده از سقوط آن درورطه فقه اشعرى توجیهگر ظلم ممانعت مىکنید - براى مؤمنان تشنه حق در این شرایط خطیر ارائه طریق مىفرمایید،صمیمانه سپاسگزارم. امیدوارم این شاگرد کوچکتان را در این کنج غربت از دعاى خیر فراموش نفرمایید. عزّت عالى مستدام باد محسن کدیور 14 تیر 1388 سؤال 1 - تصدّى مناصبى که بر اساس قانون لازمالرّعایه - شرط ضمن عقد خدمت کلیه متصدیان خدمات عمومى - مشروطبه شرایطى الزامى از قبیل عدالت، امانتدارى، تدبیر و برخوردارى از رأى اکثریت مردم است، پس از سقوط شرایط و احرازمکرّر صفات متضادّ به نحو شیاع و در حد اطمینان قریب به یقین، چه حکمى دارد؟ جناب مستطاب حجةالاسلام والمسلمین آقاى دکتر محسن کدیور دامت برکاته پس از سلام و تحیّت و تبریک متقابل. پاسخ تفصیلى سؤالات جنابعالى فرصت بیشترى مىطلبد، ولى اجمالاً به پاسخهایى اشارهمىشود: ج 1 - از بین رفتن هریک از شرایط مذکور در سؤال که شرعاً و عقلاً در صحت و مشروعیت اصل تولیت و تصدى امور عامهجامعه دخیل است خود به خود و بدون حاجت به عزل، موجب سقوط قهرى ولایت و تصدى امر اجتماعى و عدم نفوذ احکامصادره از سوى آن متولى و متصدى مىگردد، و اما شرایطى غیر از آن شرایط که شرعاً و عقلاً در صحت و مشروعیت اصل تولیت وتصدى آن امور معتبر نیست ولى طرفین یعنى متولى و متصدى و مردمى که او متولى و متصدى کار آنها گردیده بر آن میثاق بسته وتعهد نمودهاند تخلف از اینگونه شرایط موجب خیار تخلف شرط شده و مردم مىتوانند متصدى و متولّى را بهواسطه تخلف از شرطاز منصبش عزل نمایند. ولى سقوط عدالت، امانتدارى یا برخوردارى از رأى اکثریت و تأیید مستمر از ناحیه آنان که از شروطمشروعیت تولیت و زمامدارى است موجب مىشود که پس از سقوط آنها، اصولى مانند حمل بر صحت و اصالت برائت دربارهکارهاى متصدى در امور جامعه که فاقد شرط گردیده جارى نشود، بلکه وى باید براى اثبات عدم تخلف از شرع و قانون و احقاقحقوق مردم و بقاء بیعت اکثریت مردم با او، بیّنهاى معتبر و دلیلى معقول براى مردم بیاورد و آنان را راضى کند. و در موارد اختلافدر پیشگاه داورى آزاد، عادل و بىطرف و کاملاً مستقل از حاکمیت ادعاى خود را به اثبات رساند. و داورى هر نهادى که زیر نفوذ یاوابسته به او باشد شرعاً و عقلاً حجت نمىباشد. سؤال 2 - وظیفه شرعى مردم در قبال چنین متصدیانى - که علیرغم امربهمعروف و نهىازمنکر مکرّر ناصحان و مشفقان براعمال خلاف شرع خود اصرار دارند - چیست؟ ج 2 - همانگونه که گفته شد متصدیانى که شرعاً و عقلاً تولیت و تصدى امر اجتماعى را از دست دادهاند خود به خود از مقام خودمعزولند و تصدى آنان هیچگونه مشروعیتى ندارد و چنانچه به زور یا فریب و تقلب بر آن منصب بمانند مردم باید عدم مشروعیت ومقبولیت آنها را در نزد خود و برکنارى آنان از آن منصب را با رعایت مراتب امربهمعروف و نهىازمنکر و حفظ ترتیب و انتخاب مفیدترین و کم هزینهترین راه ممکن ابراز داشته و بخواهند.بدیهى است که این وظیفهاى همگانىمىباشد که هر کس را اعم از خواص و عوام جامعه به اندازه آگاهى و توانایى که دارد فرامىخواند و کسى نمىتواند به بهانهاى ازعمل به آن شانه خالى کند و خواص جامعه که از همه به شرع و قانون آگاهتر و تواناترند و از نفوذ کلمه و اعتبار بیشترى برخوردارندمسئولیتى خطیرتر دارند و باید با اتحاد و همفکرى و ایجاد احزاب و تشکیلات و تجمعات خصوصى و عمومى به دیگراناطلاعرسانى کرده و راه چاره را به آنها بنمایانند. مولى امیرالمؤمنین(ع) در وصیّت آخرشان فرمودند: ( نهجالبلاغه نامه 47) حاکمیّت و تسلط اشرار نتیجه طبیعى ترکامربهمعروف و نهىاز منکر است، زیرا آنان از فرصتها سوء استفاده مىکنند. سؤال 3 - آیا ارتکاب معاصى کبیره ذیل و اصرار بر آنها به سلب و تحقق منجر مىشود یا خیر؟ الف - آمریّت و تسبیب در قتل نفوس محترمه. ب - آمریّت و تسبیب اقوى از مباشرت در ارعاب و اخافه مسلحانه و ضرب و جرح مردم بیگناه در شوارع. ج - ممانعت قهرآمز از اقامه فریضه امربهمعروف و نهىازمنکر و نصیحت به ائمه مسلمین از طریق انسداد کلیه مجارىعقلانى و مشروع اعتراض مسالمتآمیز. د - سلب آزادى و حبس آمران بالمعروف و ناهیان عنالمنکر و ناصحان و اعمال فشار براى گرفتن اقرار بر امور خلافواقع از آنها. ه - ممانعت از اطلاعرسانى و سانسور اخبار که مقدمه واجب انجام فریضه امربهمعروف و نهىازمنکر و نصیحت به ائمهمسلمین است. و - افترا به معترضان خواهان اجراى عدالت مبنى بر اینکه ز - کذب و شهادت دروغ و گزارشهاى خلاف واقع در امور مرتبط با حقالناس. ح خیانت در امانت ملى. ط - استبداد به رأى و بى اعتناى به نصیحت ناصحان و تذکر عالمان. ى - ممانعت از تصرّف مالکان شرعى در مِلک مُشاع سرنوشت ملى. ک - وهن اسلام و شَین مذهب از طریق ارائه چهرهاى بسیار خشن، غیرمعقول، متجاوز، خرافى و استبدادى از اسلام و تشیّعدر جهان. ج 3 - ارتکاب همه معاصى نامبرده یا اصرار بر برخى از آنها از بارزترین و گویاترین شواهد فقدان ملکه عدالت و از مصادیقآشکار ظلم و بىعدالتى است. بهراستى اگر اینگونه معاصى موجب فسق و خروج آشکار از عدالت در نگاه عموم نباشد پس چهمعصیتى است که انجام آن گواه ستم و بىعدالتى در انظار همگان است؟! و روشن است که هرگونه معصیتى بهویژه چنان معاصىنامبرده در صورتى که در قالب دین، عدالت، قانون انجام گیرد مفسدهاى افزون دارد و بیشتر موجب خروج از عدالت شده و داراىمجازات دنیوى و اخروى شدیدترى خواهد بود، زیرا اینگونه ارتکاب معصیت علاوه بر مفسده خود معصیت مفسده فریبکارى ومفسده تخریب چهره دین، عدالت و قانون را نیز دربر دارد. و در مواردى که کارهایى به نظر متصدیان حاکمیت، عادلانه و مشروع و به نظر عده زیادى از مردم، نامشروع و مصداق فسق وظلم و تضییع حقوق مىباشد، باید نظر و قضاوت داوران عادل و بىطرف و مرضىّالطرفین ملاک قرار گیرد. سؤال 4 - آیا تمسک به جملاتى از قبیل مجوّز تجاوز به حقوق مشروع مردم و زیرپانهادن بسیارى از ضوابط اخلاقى و محکمات شرعى از قبیل صداقت و امانتدارى است؟ آیا به بهانه حفظ مىتوان از اجراى اصل اصیل - که صفت ممیّز فقه سیاسى تشیّع در طول تاریخ بوده است - صرفنظر کرد؟ اگر برخىمتصدیان، مصلحت نظام را با مصلحت شخصى خود اشتباه گرفته باشند و بر تشخیص خطاى خود اصرار کنند، وظیفه شرعىمؤمنان چیست؟ ج 4 - حفظ نظام به خودى خود نه موضوعیت دارد و نه وجوب آن وجوب نفسى مىباشد؛ بهویژه اگر مقصود از »نظام« شخصباشد. نظامى که گفته مىشود: »حفظ آن از اوجب واجبات است« نظامى است که طریق و مقدمه و بر پا کننده عدل و اجراء فرائضشرعى و مقبولات عقلى باشد و وجوب حفظ آن هم تنها وجوب مقدمى خواهد بود. بنابراین با توجه به این نکته، تمسک به جمله»حفظ نظام از اوجب واجبات است« به هدف توجیه و صحهگذارى بر امور متصدیان و کارگزاران و عدالتنمایى کار آنان براىدیگران در حقیقت تمسک به عام در شبهه مصداقیه و میان دعوا نرخ تعیین کردن و تنها به قاضى رفتن است؛ که اگر چنین تمسکى ازروى ناآگاهى باشد باید طبق مراتب امربهمعروف و نهىازمنکر با آن معامله نمود. از طرف دیگر بدیهى است که با کارهاى ظالمانه وخلاف اسلام نمىتوان نظام اسلامى را حفظ یا تقویت نمود، زیرا اصل نیاز به نظام براى اجراى عدالت و حفظ حقوق، و در یک کلمهاجراى احکام اسلامى است؛ پس چگونه متصور است با ظلم و جور و کارهاى خلاف اسلام، نظام عادلانه و اسلامى را حفظ وتقویت نمود؟ حاکمیتى که بر اساس چماق و ظلم و تجاوز به حقوق دیگران و تصرف غاصبانه و تغییر در آراء آنان و کشتن و بستن وبازداشت و شکنجههاى قرونوسطى و استالینى و ایجاد خفقان و سانسور روزنامهها و اخلال در وسائل ارتباطى و زندانى کردنعقلاء و نخبگان جامعه به بهانههاى واهى و تحمیل اعتراف به امور خلاف واقع بهویژه در زندان نزد شرع و عقل و عقلاء جهانمحکوم و بىارزش است، و بر حسب اخبار معتبره وارده از اهل بیت عصمت و طهارت ( ع ) اقرار و اعتراف در زندان یک ذرّه اعتبارشرعى و قانونى ندارد و نمىتواند ملاک حکم باشد. (وسائل، کتاب الاقرار، باب 4 و ابواب حدالسرقة، باب 7) مردم رشید ایران نیز از حقیقت این اعترافات که نمونههاى آنها در تاریخ حکومتهاى فاشیستى و کمونیستى ثبت است کاملاً آگاهمىباشند و مىدانند این اعترافات و مصاحبههاى ساختگى تلویزیونى با زور و شکنجه و تهدید در جهت پنهان نمودن ظلمها وبىعدالتىها و تحریف چهره اعتراضات مسالمتآمیز و قانونى مردم، از فرزندان به بند کشیده آنان گرفته مىشود. و مسئولین مربوطهبدانند که آمر و متصدى و مباشر گرفتن اینگونه اعترافات و مصاحبههاى دروغ گناهکار و مجرمند و شرعاً و قانوناً مستحق تعزیرخواهند بود. کشور متعلق به مردم است نه مال من و شما، و تصمیم از ناحیه آنان مىباشد، و متصدیان امور خدمتگزار مردم مىباشند.مردم باید بتوانند با تجمعات آزادانه و تبلیغات کتبى و شفاهى از حقوق خویش دفاع کنند، شاه هنگامى صداى انقلاب مردم را شنیدکه دیگر دیر شده بود. امید است متصدیان امور نگذارند به آنجا برسد، بلکه هرچه زودتر در برابر خواستههاى ملت خویش انعطافپیدا کنند، جلو ضرر را از هرجا بگیریم به نفع خواهد بود. سؤال 5 - امارات شرعى چیست و علماى اعلام ( اعلى اللّه کلمتهم ) و نیز مکلفان در قبال بروز آن چهوظیفهاى دارند؟ ج 5 - جور، مخالفت عمدى با احکام شرع و موازین عقل و میثاقهاى ملى است که در قالب قانون درآمده باشد و کسى که متولىامور جامعه است و بدینگونه مخالفت مىورزد جائر و ولایتش جائرانه است و تشخیص چنین ولایتى در درجه اول بر عهده خواصجامعه یعنى عالمان دینآشنا و مستقل از حاکمیّت و اندیشمندان جامعه و حقوقدانان و آگاهان از قوانین مىباشد که هم به احکام وموازین عقل و قوانین حاکم آشنایند و هم با قرائن و شواهد اطمینانآور به مخالفت عمدى با آنها پىبرده و مىتوانند آن را مستدلکنند. مشروط بر اینکه از هرگونه نفوذ حاکمیّت و ملاحظات خطى و سیاسى آزاد و مستقل باشند. و در درجه دوم بر عهده عموممردم است که به اندازه آگاهى خود از آن احکام و قوانین و با مرتکزات دینى و عقلى خود و رودر رویى مستقیم با موضوعات ومشکلات دینى، فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، مخالفت عمدى حاکمان را با شرع و قانون لمس کرده و احساس نمایند. بالاخره به طور اجمال عدالت یا بى عدالتى حاکمان امرى ملموس در جامعه و آثار آن نمایان است، و چهره در نقاب ندارد. و هرکس به هر مقدار آگاهى و توان در مقابل بىعدالتىها و تضییع حقوق مردم مسئولیت دارد و باید دیگران را هم آگاه کرده و هم بادرنظر گرفتن شرایط موجود و حفظ مراتب امربهمعروف و نهى از منکر راهکار ارائه دهد چون نمىشود و نمىتوان باور کرد کهانسانى عدالتخواه باشد ولى در راه آن گامى برندارد یا هراس داشته یا خود و دیگران را با تسویل و آراستن کوتاهى خود یا تسویف وامروز و فردا کردن و یا به بهانه نداشتن قدرت سرگرم کند. ترس از مخلوق شرک باللّه العظیم است و تسویل و تسویف هم ضلال واضلال. سیره اولیاى معصومین(ع) نیز تلاش در راه عدالت اجتماعى بود و اگر آنها تنها به امور فردى اسلام همت و اکتفاء داشتند اینهمه ظلم و ستم بر آنان و به بند و حصار کشیدن و تحت مراقبت قراردادن و در نهایت به شهادت رساندن آنان براى چه بود؟! خداونداز عالمان به خصوص عالمان دین میثاقى غلیظ گرفته که در مقابل ظلم سکوت نکنند (نهج البلاغه / خطبه 3). البته عمل به این میثاق همانگونه که ثوابى عظیم دارد هزینهاى سخت هم خواهد داشت.( أحسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون. و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن اللّه الذین صدقوا ولیعلمن الکاذبین)(عنکبوت / 2 و 3) به هوس راست نیاید به تمنّى نشود اندر این راه بسى خون جگر باید خورد ان شاء اللّه موفق باشید 17 رجب 1430 - 19/4/1388 قم المقدسة - حسینعلى منتظرى
به نقل از سایت تریبون
رادیو زمانه: شهزاده سمرقندی
الیزابتا پلیبانی، خبرنگار آزادی است که در حال حاضر در چین به سر میبرد و ناآرامیهای شینجیان (سینکیانگ) را از نزدیک دنبال میکند.
چند روز پیش با بتا درباره ناآرامیها و تعداد واقعی کشتهشدگان صحبت کرده بودم. این بار از او درباره رسانههای محلی چین پرسیدم و همین طور از تاریخچه درگیریهای بین این دو قوم؛ هانهای چینیتبار و اویغورهای مسلمان.
خانم بتا پلیبانی حدود دو هفته است در چین است و قبلاً نیز سالهای زیادی را در چین به سر برده و زبان چینی را به خوبی صحبت میکند و خود رسانههای محلی را دنبال میکند و میتواند گزارشهای آنها را با اخباری که در رسانههای خارج از چین منتشر میشوند، مقایسه کند.
وی میگوید رسانههای محلی از درگیریها در شینجیان چیزی زیادی نمینویسند و تا میتوانند، آن را نادیده بگیرند و به عنوان اتفاقی تصویر میکنند که آن قدر جدی و مهم نیست.
خانم پلیبانی می گوید اینکه بعضی از خبرنگاران خارجی توانستند به منطقه بروند و از درگیریهای اخیر گزارش بدهند، اتفاق تازهای در چین است. چون قبلاً دولت تمام تلاش خود را داشت تا از اتفاقهایی مثل این چیزی در خارج منتشر نشود و پوشیده بماند.
در رسانههای محلی داستان فرق میکند. صفحات روزنامهها پر است از اخبار تبلیغاتی که مردم را وادار میکند همفکر با دولت باشند. راهپیمایی صلحآمیز مردم اویغور را که با برخورد شدید پلیس روبهرو شد، به عنوان درگیریای بین دو قوم معرفی میکنند. یعنی مخالفت مردم اویغور و سرکشی آنها از همزیستی با قوم «هان» عنوان میشود؛ چیزی که با حس وطندوستی مردم چین مخالفت میکند.
در نتیجه درخواست مردم اویغور از جانب مردم چینیتبار درک نمیشود و احساس همدلی با مردم اویغور ندارند. هر چند کسان زیادی را دیدم که با خشونت و درگیری مخالفند.
از خانم پلیبانی میپرسم که مردم اویغور از سال ۱۹۴۹ زمانی که دولت نو چین تأسیس شد، دور از همزبانان و همفرهنگان خود در آسیای میانه ماندند و راههای داد و ستد فرهنگی آنها با مردم آسیای میانه تقریباً قطع شده است. این ۴۰ ساله مبارزه مردم اویغور که بعد از فروپاشی کشور ترکستان انجام میدهند، به کجا خواهد رسید؟
خانم پلیبانی در جواب میگوید که این موضوع در دیدگاه دولت چین کاملاً نادیده گرفته میشود و در این مدت ۴۰ سال تمام تلاش خود را داشته که مردم اویغور با هانهای چینی آمیخته شوند و فرهنگ و زبان آنها را از بر کنند. اتفاقی که تا به حال رخ نداده و مردم اویغور اصرار شدید در نگه داشتن هویت خود دارند.
باید تأکید کرد در زمانی که شوری سابق با مرزبندیهای غیر طبیعی در آسیای میانه چندین کشور را به پا کرد، مردم زیادی در این مرزبندیها، چه در چین و چه در آسیای میانه تا به حال با زبان و فرهنگ متفاوت در مزر کشوری متفاوت زندگی کنند.
بعد از فروپاشی شوروی این مرزبندیها به ضرر این مردم انجام شده است. چون دیگر مثل دوران شوروی، سیستم مشترک آموزش بین این کشورها وجود ندارد و مردم اویغور نیز دیگر هیچ پشتیبانی از کشورهای همفرهنگ خود دریافت نمیکند و دولت چین هم برای چینی ساختن آنها تلاش میکند.
خانوم پلیبانی میافزاید: اتفاقی که الان دارد در ارومچی رخ میدهد، چیزی غیر منتظرهای نیست و بسیاری از کارشناسان انتظار این گونه واکنش مردم اویغور را داشتند. فرهنگ و زبان مردم اویغور، ترکی است و دین آنها اسلام است؛ چیزی که با فرهنگ و زبان هانها متفاوت است.
قوم هان که قبل از سال ۱۹۴۰ در شینجیان تعداد انگشتشماری داشتند، حالا به ۴۰ درصد افزایش یافتهاند. شرایط مردم اویغور و هان شبیه مردم کشورهای آسیای میانه نیست. در آسیای میانه، مردم با این که زبان متفاوت دارند، اما دین مشترک دارند و همزیستی بین آنها راحتتر صورت میگیرد و داد و ستد فرهنگی - اجتماعی داشته باشند. اما «هان ساختن» مردم اویغور به مراتب غیر طبیعیتر است و شاید هیچ وقت هم صورت نگیرد.
از بتا پلیبانی می پرسم که در طول این سالها، این چینیسازی مردم مسلمان تا چه حد عملاً از جانب دولت انجام گرفته و تا چه حد به نتیجه رسیده است؟
خانم پلیبانی می گوید: کاشغر یا مناطق مسلماننشین چین، در راه ابریشم قرار دارد و تمام بناهای آن مربوط به قرن ۱۱ است. تصمیمی که دولت چین برای از بین بردن نشانههای فرهنگی آنها انجام داده، میتواند یکی از همین اقدامها باشد. اما باید بگویم که این پروژه جدیدی نیست و دولت چین سالهاست در حال تلاش برای تخریب بناهای قدیمی و ساختن بناهای جدید و امروزی است. پروژهای که مردم اویغور به شدت مخالف آناند و بارها اعتراض خود را بیان کردهاند.
اما آثار باستانی مردم اویغور بسیار چشمگیر است و نشان از دین و فرهنگ متفاوت آنهاست و دولت چین دوست ندارد هیچ در و دیواری به عنوان مدرک از تاریخ قدیمی و متفاوت اویغورها پیام دهد و برجا بماند.
از بتا پلیبانی میپرسم که چه قدر به موفق شدن مردم اویغور خوشبین است؟
وی میگوید مقابله با دولتی مثل چین کار آسانی نیست و مردم اعتراض و تجمع خودجوشی دارند و از قبل برنامهریزیشده نیست. این می تواند باعث به جایی نرسیدن اعتراضهای آنها شود.
دوم این که مردم نزدیکان خودرا از دست دادهاند و نگران فرزندان خود هستند و آنهایی که از روستاهای دوردست آمده بودند، دارند دوباره برمیگردند.
من فکر میکنم که زندگی در این منطقه بعد از این اتفاقات به شدت سخت خواهد شد و فشارهای بیشتری وارد خواهد شد و بیشتر از پیش تحت نظارت و کنترل دولت خواهد بود.
من خوشبین نیستم و میتوانم بگویم که زندگانی در این منطقه برای اویغورها شبیه به دوزخ خواهد بود.
سایت تریبون
سایین اسماعیل جمیلی:
قئرمیزیسی
قاراسی ، آغی
بیر بئزین قیراغی
پاسلی راسیزمه پاسپان
دیلی یالان ، سؤزو بوهتان
الده سیلاح ، آخان ناحاخ قان
وورولان زنجیر، دولان زیندان
دوغرولاری دوغرایانلار
آرزولاری قورودانلار
سئرتیق یئرتیق اوزلریله
دلیک دئشیک سؤزلریله
جها لتی رذالتی دوندان دونا گیردیره نلر
قارا ، قئرمز جیندالارین جیریقلارین یامایانلار
دیسگینمه دن ، اوتانمادان
کاشغار لینین قوتسال ایپک دیاریندا *
نباتینین ، شهریارین تالان اولان تورپاغیندا **
جر جنه وار سورولرین قودوردورلار
قان سالیرلار ، جان آلیرلار
ظلمون زورو چاغین چرخین دوردورانماز
آییق ، ساییق یئنی نسلی اویدورانماز
یئنی عصرین نفسیله
یئنیلییین یاز سسیله
قوتسال قودورقان قودوزلار
گوندن گونه سارالیرلار سوزاریرلار
چورویورلر بوزاریرلار
تیریبون سیته سی
حسن راشدی
گؤره سن شرقی تورکوستان و یا چین استعمارچیلاری نین دیلی ایله دئسک چین اؤلکه سی نین سین کیانگ (سیجان ) ایالتینده یاشایان اویغور مسلمان تورکلری نین سون گونلرده چین لیلر طرفیندن قتل عامی آییق وجدانلاری اینجیتدی می ؟!
1940- جی ایلده مستقل بیر اؤلکه کیمی اداره اولونان " شرقی تورکوستان " سونرالار چین استعماری آلتینا کئچه رک بو اؤلکه نین بیر مختار ولایتی کیمی اداره اولماغا باشلادی ؛ لاکین 15 میلیونلوق اویغور تورکلری چین ترکیبینه کئچن گوندن بو گونه قدر چوخ چتین گونلرینی یاشاماقدا و شدتله آسیمیله اولماقدادیرلار !
مختار ولایت ده یاشامالارینا باخمایاراق مختاریت اختیاری اولمایان اویغور مسلمانلاری- نین دیل، تاریخ و کولتورلرینه صاحیب چیخمالاری نین جزاسی، سون گونلرده، ان آزی و چین دولتی نین وئردیگی رسمی رقملره گؤره 184 کیشی و قادینین اؤلومو، ایکی مین نفرین یارالانماسی و 1400 نفردن چوخ توتوقلانماسی اولموشدور !
بو رقملر چین دولتی نین وئردیگی رسمی رقملردیر، لاکین غیر رسمی خبرلره گؤره سین کیانگ مختار ولایتی نین مرکزی و 3 / 2 میلیونلوق نفوسو اولان اورومچی و باشقا اویغور ساکینلی شهرلرده اؤلن، یارالانان و توتوقلانان اویغور مسلمانلاری نین سایی بو رقملردن نئچه قات آرتیقدیر !
چوخ شاشیردیجی دیر کی، چین اؤلکه سینده آسیمیله سیاستینه اعتراض ائدن اویغور مسلمانلاری نین قتل عامّینا اقدام ائدن چین دؤلتینه بیر چوخ اؤلکه مسئوللاری اعتراض ائدرکن ، بو تعداد مسلمانلارین اؤلومونه، یارالانمالارینا و توتوقلانمالارینا اؤلکه میز ایران مسئوللاری بی تفاوت قالمیشلار ؟!
آلمان اؤلکه سینده و بیر نژادپرست آدام طرفیندن اؤلدورولن میصیر اؤلکه سی اهالیسی مسلمان قادین " مروه الشربینی " نین اؤلومونه و ایتالیادا دموکراسی خواه تظاهراتچیلاری داغیتماغا اقدام ائدن ایتالیا پولیسینه اؤلکه مسئوللاریمیز، آلمان و ایتالیا دؤلتینه شدتلی اعتراضلار ائتمیش و حتی خانیم مروه الشربینی آدینا تهراندا نمادین تشییع جنازه اولموش و ایتالیا سفیری تهراندا خارجی ایشلر وزارتخاناسینا چاغریلمیش و ایران اسلام جمهوریتی نین اعتراضی ایتالیا سفرینه بیلدیریلمیشدیر.
اگر ادّعا ائدیریک بیزیم سیاستیمیز عین دیانتیمیزدیر، گؤره سن نه اوچون اؤلکه مسئوللاریمیزا چین اؤلکه سینده ان آزی 184 نفر مسلمان قادین و کیشی نین قتلی آلمانیاد اؤلن بیر نفر مسلمان قادین قدری و ایتالیادا دموکراسی ایسته ین ایتالیالی تظاهراتچیلاری قدر اؤنم و اهمیتی اولمامیش و ایران اسلام جمهوریتی مسئوللاری بو آچیق قتل عامه گؤره چین اؤلکه سی مسئوللارینا بیر اعتراض بئله ائتمه میشلر ؟ !
دبیر کل حزب اعتماد ملی و رئیس سابق مجلس شورای اسلامی، یکشنبه، در مراسمی که برای تقدیر از تلاش های حامیان انتخاباتی اش برگزار شد گفت: « مقابل چشم مردم جوانان را کشته اند و اینک می گویند ما اصلاً اسلحه ای دراختیار نداشته ایم. من به عنوان عضو این نظام از این دروغ های واضح و نسنجیده شرمنده هستم. »مقامات رسمی جمهوری اسلامی می گویند که ۲۰ نفر در اعتراضات دو ماه گذشته کشته شده ولی منابع غیر رسمی خبر از صدها کشته می دهند. بیشتر بخوانید:عبادی: زنان آزاده جهان با مادران عزادار ایرانی همدردی کنند مهدی کروبی افزود : «اکنون آنقدر به مردم دروغ گفته شده است که هر شایعه ای را مردم باور می کنند و این برای من یادآرو دوران مبارزه ام قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است.»به گزارش سایت سحام نیوز، پایگاه خبری حزب اعتماد ملی، این مراسم قرار بود که در تالار سنتی عیقیق برگزار شود که به علت عدم ارائه مجوز از سوی فرمانداری تهران در دفتر امام جمارانی برگزار شد .آقای کروبی با اشاره به نامه نگاری های برخی از مسئولان به امام زمان گفت: «ابتدا آقایان می گویند که این افراد توسط نیروهای ما کشته نشده اند و انگاه به امام زمان نامه می نوسیند و می گویند که دست ما خالی بوده و هم شهید داده ایم و هم مظلومیم و هم ستم کشیده ایم و این دیگر جای بسی تعجب است.»این سخنان در حالی بیان می شود که سرلشگر فیروزآبادی، رییس ستاد کل نیروهای مسلح اخیرا در نامه ای خطاب به امام زمان نوشت : « نیروهای حافظ امنیت هیچگاه سلاحی در دست نداشتند و به کار نبردند. ماموران حفظ امنیت و مدافعان حریم قانون کتک خوردند، زخمی شدند، شهید شدند، بی رحمانه آنها را زیر چرخهای ماشین گرفتند، اما صبورانه با جانشان از مردم دفاع کردند؛ در مقابل آنها برای کشتههای دروغی خود عزاداری کردند.»آقای کروبی همچنین در مورد نماز جمعه اخیر تهران، با اشاره به اینکه به وی حمله شده و عمامه وی را به زمین انداخته اند، گفت: « پس چگونه اینها می خواهند برخوردهای که با مردم صورت گرفته را کتمان کنند و یا به گردند دیگری بیاندازند . چرا که همه این اتفاقات مقابل چشم مردم صورت گرفته است.»دو روز پس از انجام نماز جمعه ۲۶ تیرماه به امامت اکبر هاشمی رفسنجانی که با استقبال عده زیادی از حامیان میرحسین موسوی و مهدی کروبی روبهرو شد، نیروی انتظامی از دستگیری ۴۰ نفر در حاشیه این مراسم خبر داد.مهدی کروبی همچنین ابراز امیدواری کرد که هر چه سریعتر حامیانش از زندان آزاد شوند. در پی اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران، صدها نفر از فعالان سیاسی و مدنی و شماری از روزنامه نگاران دستگیر شده اند.محمد علی ابطحی، معاون رئیس جمهوری ایران در زمان محمد خاتمی، و هنگامه شهیدی، روزنامه نگار، از جمله حامیان مهدی کروبی هستند که بازداشت شده اند. بسیاری از نهادهای مدافع حقوق بشر در مورد وضعیت این یازداشت شدگان ابراز نگرانی کرده و می گویند گزارش هایی دریافت کرده اند که برخی از این زندانیان شکنجه شده اند.
رادیو فردا