یاشاسین باغیمسیز آذربایجان

YAŞASİN TAM BAĞIMSIZ AZƏRBAYCAN

یاشاسین باغیمسیز آذربایجان

YAŞASİN TAM BAĞIMSIZ AZƏRBAYCAN

دو چهره رضا پهلوی

سهراب مبشری:

                                     دو چهره رضا پهلوی

 
رضا پهلوی در اواخر خردادماه به مناسبت مرگ کریم ورهرام ژنرال ارتش شاهنشاهی، پیام تسلیتی فرستاده و در آن،‌ ورهرام را «سربازی میهندوست و خدمتگزار لایق ارتش شاهنشاهی» و «سرباز فداکار ایران» نامیده است.

ورهرام کسی است که در مقام رئیس ستاد لشکر آذربایجان، در سرکوب جنبش ملی این خطه در سال ۱۳۲۶، نقش مهمی بر عهده داشت.

در آن زمان، ده ها هزار تن از هموطنان ترک ما تنها به علت ترک بودن و طرفداری از جنبش ملی خود،
( (شهید پیشه وری ) به دست یا به دستور امثال ورهرام ها قتل عام شدند. خاطره تلخ کشتارها، تجاوزها و غارت هایی که توسط ارتش شاهنشاهی و اوباشی مانند ذوالفقاری ها به دنبال شکست جنبش ملی صورت گرفت، هنوز برای بسیاری از هم میهنان آذربایجانی ما حکم کابوسی سهمگین را دارد که بر هم زننده رویای شیرین زندگی آرام و مسالمت آمیز و برابرحقوق اقوام ایرانی در کنار یکدیگر است.
باید به نیات سیاستمدارانی شک کرد که بسته به مخاطب، آنچه را که می گویند و چهره ای را که از خود ارائه می دهند، برمی گزینند. رضا پهلوی این روزها بسیار می کوشد تا در انظار آزادیخواهان ایران و نسل جوان بپاخاسته در میهن ما، به عنوان شخصیتی لیبرال جلوه کند که تنها دغدغه او، برقراری یک دمکراسی لائیک در ایران است. او برای این نسل از کانالهای تلویزیونی ماهواره ای، به یک گونه سخن می گوید، اما به گونه ای دیگر برای سالخوردگان بازمانده از هیأت حاکمه پیشین ایران که به ویژه در آمریکا مسکن گزیده اند و در رضا پهلوی، امیدی برای احیای سلطنت پهلوی و بازگشت پیروزمندانه به ایران می بینند. مشکل رضا پهلوی در این است که هم می خواهد این طرفداران سنتی خاندانش را راضی نگه دارد و هم در میان جامعه جوانی که هفتاد درصد آن دوران پهلوی را یا اصلاً ندیده یا آگاهانه تجربه نکرده است، به عنوان سیاستمداری مدرن و امروزی جا باز کند. رضا پهلوی نه می تواند حقیقت را به ژنرال ها و ساواکی های پدرش بگوید، این حقیقت که آنها برای پروژه دمکراسی در ایران بیشتر نقش مزاحم و موی دماغ را دارند، و نه جرأت دارد امثال پیامهایی را که به مناسبت مرگ قصابان رژیم پدرش می فرستد، از طریق ماهواره به اطلاع جوانان ایران برساند .

رضا پهلوی نمی تواند به جوانان تبریزی بگوید به خیابانها بیایید و بیافزاید که درباره قاتل پدربزرگهای آنها چه گفته است. او نمی تواند از همزیستی برادرانه و خواهرانه اقوام ایرانی سخن بگوید و در همان جمله، قتل عام مردم آذربایجان را فداکاری و خدمتگزاری بنامد. پس ناچار است برای خود دو چهره بسازد، یکی برای ارائه در آمریکا، در محافلی که تا از طریق بیولوژیک منحل نشده اند، پایگاه نقد خاندان پهلوی محسوب می شوند، و دیگری برای یک جامعه هفتاد میلیونی که از دیو و دد ملول است و او را رهبران و سیاستمدارانی امروزی آرزوست، جامعه ای که از هر چه قهر و سرکوب و خشونت و هر چه بنیانگذار قهر و سرکوب است بیزار است، جامعه ای که به همین دلیل می خواهد از حکومتهای سرکوبگر گذشته و حال تبری بجوید و طرحی نو در اندازد.

نظرات 1 + ارسال نظر
ورهرام یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:00 ق.ظ

میشه بیخودی زر نزنی ، پدر بزرگ من ورهرام بود و بسیار ادم با شرفی بوده و حرفای شما یک مشت زر زره مفته ، وقتی جیزی نمیدونین حرف نزنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد