یاشاسین باغیمسیز آذربایجان

YAŞASİN TAM BAĞIMSIZ AZƏRBAYCAN

یاشاسین باغیمسیز آذربایجان

YAŞASİN TAM BAĞIMSIZ AZƏRBAYCAN

برقراری و حاکمیت "دمکراسی" در ایران غیر ممکن است

بخشی  از  "چرا استقلال می خواهیم مسئله ملی و سوسیالیستهای آذربایجان جنوبی"

سول گون آز

تعدادی از احزاب ایرانی حل مسئله ملی را با برقراری " دمکراسی" در ایران ممکن میدانند. آنها نخستین و برترین ضامن تحقق خواسته های ملی را گذر به دمکراسی و سیستم مردمسالار میدانند. ولی تا کنون هردولتی که در ایران سر کار آمده،  خود را دمکرات،  مدافع دمکراسی و مردمسالاری نامیده اند.

آنها نه تنها حقوق ملیتها را در ایران  تامین نکرده بلکه با تمام قدرت و با شقاوتی بی حد و اندازه در سرکوب ملتها  کوشیده اند. اما از نظر ما  آلترناتیو دموکراسی بسیارفریبنده و دروغین بوده و در تقابل با استقلال ملتها قرارگرفته است. بنا به دلایل مختلف زیر، برقرای و حاکمیت "دمکراسی" در ایران غیر ممکن است.

1 - در ایران ملتهای مختلف زندگی میکنند، ایران برای تحت سلطه در آوردن ملتها، آسمیله کردن آنها، برای استثمار، برای استعمار وبه غارت بردن منابع و ثروتهای آملتها به زور و سلاح متوسل می شود واعتراضات  آزادیخواهانه ملل تحت ستم را سرکوب میکند.  اگر یک روز دولت ایران چماق، سرنیزه، توپ وتفنگ را کنار بگذارد همه ملتها استقلال خود را اعلام می کنند. بنا بر این هر دولتی بخواهد ایران و تمامیت ارضی ایران را حفظ کند  نمی تواند با دموکراسی به میدان بیاید.

بنا بر این تا زمانیکه ایران کثیرالملله باشد دولت مرکزی و ملت حاکم برای آسمیله کردن، غارت و سرکوب آنها مجبور به ایجاد سیستمی استبدادی و دیکتاتوری است.

2 – درایران نفت عاملی دیگر برحاکمیت استبداد و خودکامگی است. در ایران سرنوشت دمکراسی به نفت هم گره خورده و نمی توان در بررسی دموکراسی ازنقش و تاثیرات نفت چشم پوشی کرد.

 نفت شاهرگ اقتصاد ایران میباشد. نفت بعنوان کالا یا محصولی عمده نه تنها به اقتصاد بلکه به قدرت وسیستم سیاسی ایران حیات میبخشد. دولت بورژوایی ایران برای تامین بودجه ومخارج عظیم دولتی، نفت و گازرا به انحصار کامل خود در آورده است. در صد بزرگی از بودجه ایران توسط نفت و گازتامین می شود. بنا به آمارهای دولتی،  ایران در سال جاری نزدیک به دویست میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است. در طی دهها سال گذشته دولتها درایران به منابع و درآمدهای عظیم  نفت وابسته شده اند ودولتها به هیچ قیمتی حاضر نیستند دست از آن بکشند و یا شریکی بخود بگیرند.  در چنین وضعیتی غیر قابل تصور است که رژیم و سیستم بورژوایی، فاشیستی و شوونیستی ایران بتواند ترکها، کردها، ترکمن ها، بلوچها و عربها را شریک خود کرده و بخش عمده درآمد نفت را به آنها دهد.

 امروز در جهان برای بدست آوردن نفت و سودهای آن جنگهای خونینی در جریان است. در داخل ایران، دولت ایران برای تسلط به منابع نفتی، جنگ آشکار و پنهانی را با جناحها، احزاب، گروههای سیاسی  پیش می برد. بورژوازی حاکم در ایران آگاه است که حداقل دمکراسی رابطه دولت و ملل ساکن در ایران را تغییر خواهد داد.  یعنی با بر قراری دموکراسی ملل تحت ستم و گروههای سیاسی در حاکمیت و تصمیم گیریهای سیاسی و اقتصادی ایران  دخالت خواهند کرد و درآمدهای نفتی و غیره را در بین خود تقسیم خواهند کرد.

 دولت مرکزی ایران این کالای استراتژیک  و محصول تعیین کننده را به انحصار خود در آورده و در تولید، صادرات و فروش آن دخالتی مستقیم و کنترلی متمرکز دارد. دولت برای حفظ این منبع عظیم ثروت احتیاج به سیستمی پلیسی و سرکوبگر دارد تا هر نیروی رقیب را از میان بر دارد. حد اقل در طول  یک قرن گذشته دولتهایی که به نفت  وابسته بودند همیشه دیکتاتوری را در جامعه حاکم ساختند و در این پروسه هر چه در آمد و قیمت نفت افزایش پیدا کرده دولتها  استبدادی تر شده و همه آزادیها را سرکوب کرده اند و درست بر عکس آن یعنی هر چه قیمت نفت کاهش یافته  دولتها در برابر آزادیها عقب نشسته و اندک فضای دمکراتیکی ایجاد شده است. بنا بر این قیمت و در آمدهای نفتی با آزادی و دمکراسی رابطه معکوسی داشته است.  به همین جهت دولت بورژوایی هر گونه مطالبه دمکراتیک و آزادیخواهی را با گلوله و زندان پاسخ داده وحتی اپوزیسیون بورژوایی درون وبرون حاکمیت را هم تحمل نکرده است.

دولتهای ایران  و خریداران غربی نفت مدافع انحصار و تمرکزدر ایران بوده و هر نوع دخالت، تقسیم قدرت و کشمش را مضر به رابطه خود درخرید و فروش نفت و قراردادهای  خود میدانند. آنها برای حفظ آرامش و نشاندن مخالفان در سر جای خود برسیستم استبدادی تکیه میکنند. چونکه  بنا به تجربه جهانی هر بحرانی یا ایجاد شرایط دموکراتیکی در کشورهای استبدادی باعث بسته شدن شیرهای نفت و قطع  قرارداد های نفتی شده است.

از سوی دیگر، یکی از تاثیران مهم دیگر نفت بر عدم دمکراسی در ایران این است که درآمدهای عظیم  نفتی یا منابع فسیلی، دولت ایران را از نطر مالی تامین کرده و وابستگی آنها را به مالیاتهای مردم کاسته است. دولت بخاطر تامین بودجه اش از طریق نفت مالیاتها راکاهش داده و زندگی قشری از جامعه را با در آمدهای نفتی تامین میکند وبا وابسته کردن آنها به خود انگیزه مبارزه  و ایجاد تغییردر جامعه را در آنها از بین می برد. بدین صورت دولت وابستگی خود را از درآمدها و مالیاتهای مردم کاسته و یا بکلی از بین برده و در نتیجه دولت ملزم به  پاسخگویی در برابر مطالبات و اعتراضات بخش وسیعی از محرومان جامعه، ملتهای تحت ستم ، کارگران و زحمتکشان نمی بیند و یا لزومی به گزارش دهی از درآمدهای نفتی و هزینه ها به مردم نمیبیند. با فروش نفت تاکنون دولت ایران از نطر مالی تامین بوده و وابستگی مالی به مردم نداشته است و به همین علت  نه تنها مردم را در حاکمیت ، تصمیم گیریها و اداره  امور دخالت نداده  است بلکه  علاوه بر اعمال سرکوب و دیکتاتوری آشکارا در جامعه، قدرت نظامی، پلیسی و اطلاعاتی خود را روز بروز قدرتمندتر کرده است.

نفت مانع و بلای دیگری بر ضد آزادی و دمکراسی در ایران است. تا زما نیکه ایران نفت عربهای ال –احواز را به غارت ببرد و آن را در اختیار داشته باشد، دموکراسی به ایران روی نخواهد آورد.

اگر ملت ترک وملل تحت ستم و احزاب سیاسی آنها بپذیرند که برقراری دموکراسی به دلایل مختلف در ایران امکان ناپذیر است در آن صورت حقوق ملی خود را در استقلال، تشکیل کشورو دولت مستقل  جستجو خواهند کرد

 

3 -  در ایران احزاب و دولتهای بورژوایی اسلام را به عنوان ایدئولوژی دولتی قبول کرده و مذهب شیعه را قانونا دین رسمی کشورمی پذیرند و دین را بر تمامی شئون زندگی انسانها  حاکم و غالب میکنند. دین و دموکراسی دشمنان آشتی ناپذیر همدیگر هستند. مردم  ضد انسانی و ضد دمکراتیک بودن اسلام را تجربه کرده و جنایات اسلام راحد اقل درایران، سومالی و افغانستان وغیره  شاهد بوده اند. در کشوری که دین ازدولت و سیاست جدا نباشد  دمکراسی نمیتواند در عمل موجویت یابد. در سطح غیر دولتی هم  انسانهایی که سالیان طولانی با افکار وعقاید ضد دمکراتیک اسلامی پرورده شده اند ظرفیت قبول و اجرای اصول "دمکراسی" را در طی پروسه ای کوتاه  ندارند که حداقل حقوق ملتها را درآینده ای نزدیک تضمین کنند

.

4 - چه کسانی یا احزابی می خواهند دمکراسی را در ایران رهبری و نهادینه بکنند؟ به نظر ما امروز هیچ  یک از احزاب سیاسی چپ و راست سراسری و ایرانی دمکراتیک نیستند. هر چیزی ساختار و اجزا و عناصر  تشکیل دهنده ای دارد. مثلا مولکول آب از ترکیب دو اتم هیدروژن و یک اتم آکسیژن تشکیل می شود که بدون یکی از اتمها نه مولکول و نه آبی برای زندگی خواهیم داشت. به همین صورت دموکراسی هم عناصر تشکیل دهنده خود را لازم دارد. در ایران از ترکیب دولتهای ضد دمکراتیک، احزاب ضد دموکراتیک، مذهب و افکار و فرهنک ضد دمکراتیک پدیده ای بنام دمکراسی ایجاد نمیشود. یعنی در ایران دمکراسی نه عناصر تشکیل دهنده دارد و زمینه مادی برای تولد آن.  بنا بر این دموکراسی با تکرارآهنگهای زیبا و خوشایند دموکراسی برقرار نمی شود یعنی  با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود.

احزاب ضد دمکراتیک فعلی ایران  توان برقراری دمکراسی را در ایران ندارند. احزابی که هنوز موجودیت ملتها را قبول ندارند چگونه می توانند دمکرات باشند؟ چگونه این احزاب چیزی را که قبول ندارند میخواهند آنر تحقق بخشند ؟

 بنا بر این امکان تحقق دمکراسی در ایران  وجود ندارد که بتواند مسنله پر اهمیت امروز یعنی مسئله ملی راحل کرده و پایه های محکم ستم ملی را در آذربایجان جنوبی فرو ریزد.

 

5 - اگرعکس قضیه را بررسی کنیم یعنی فرض کنیم که " دموکراسی حلال مسئله ملی باشد" باز به نتیجه درست نرسیده و مسئله ملی بی جواب  خواهد ماند. امروزه  بسیاری دموکراسی را مترادف  با دمکراسی و سیستمهای حاکم در اروپا تعریف میکنند و می خواهند عین دمکراسی غربی را درایران پیاده کرده و بدین گونه ستم ملی را بر اندازند. ما تجربه غرب را هر روزشاهد هستیم و می بینیم که دمکراسی غربی  حتی در دمکراتیک ترین کشورها نه تنها نتوانسته است مسئله ملی را حل کند بلکه برعکس، دمکراتیک ترین کشورهای دنیا به اقلیتهای ملی یا ملل ضعیف ستم ملی اعمال می کنند. به همین جهت اسکاتلندیها، ایرلندیها و ولزیها خواهان استقلال از بریتانیا، کورسی ها، بریتونها و باسکها خواهان استقلال ازفرانسه، کبک ها خواهان استقلال از کانادا، باسکها ، کاتالانها و غیره خواهان استقلال از اسپانیا، تای رولها خواهان استقلال از ایتالیا، فلیش و والتونها خواهان استقلال از بلژیک هستند و غیره.

بنا به آنچه که ما در اروپا تجربه می کنیم  بخوبی می دانیم  که  دمکراسی بورژوائی ازحل مسئله ملی  عاجز است. بنا بر این ایده برقراری دمکراسی در ایران ذهنی و غیر عملی بوده و دعوت  ملت ترک به زیر پرچم دموکراسی ایرانی  به نفع  ترکها نمی باشد

در ایران حتی به فرض محال،  اگر دمکراسی حاکم شود و ملل تحت ستم برای ماندن در چارچوب ایران رفراندوم برگزار کنند، بدون کوچکترین شکی اکثریت ملتها در ایران مانند کردهای کردستان جنوبی درعراق، به استقلال و حاکمیت ملی خود رای خواهند داد. بعبارت دیگر عمر جغرافیایی و مرزهای ایران به اتمام رسیده و تجزیه ایران درهرشرایطی اجتناب ناپذیر شده است

www.solgunaz.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد